یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

ارشادهای خیابانی تهران




سال‌‏هاست که دلخوشيم به اين که با آمدن تابستان، زندگي رنگ مي‌‏گيرد و برخلاف ديگر سال‌‏ها و ماه‌‏ها شهر عزادار نيست؛ اما هم‌‏زمان با هر تابستان و پيش از رنگارنگ شدن شهر، زمزمه‌‏هاي مبارزه با مفاسد و يا ارشاد بدحجابان و بي‌‏حجابان هم بالا مي‌‏گيرد.
اين که برخي که تعدادشان در شهر 12ميليوني تهران کم نيز هست پا از حد فراتر گذاشته و در بسياري موارد اعتراض زنان را نيز در پي دارد؛ اما آن قدر نيست که فريادها را بلند کند.فريادهايي که به دنبال آن تصميم‌‏ها و برخوردهاي غير منطقي و غير عقلاني را به دنبال دارد.آن هم نه با هدف مبارزه يا ارشاد ؛ بلکه با هدف مهرزدن بر دهان معترضان.
مرشدان در شرايطي راهي خيابان شده‌‏اند که هيچ حد و فلسفه‌‏اي براي حجاب معقول برايشان تعريف نشده. فقط بحث بر سر اين است که با برحجابان مبارزه شود. در اين شرايط اعمال سليقه بسيار مصداق پيدا مي‌‏کند.چرا که يک فرد در شرايطي که از يک نظر داراي حجاب مناسب است از ديدگاهي ديگر بد حجاب محسوب مي‌‏شود. نکته بد.تر آن که اين افراد براي ارشاد بايد کمي هم دچار ارعاب شوند. چرا که يک شب را بايد در کنار زنان و دختران خياباني به صبح برسانند.
سال 81 بود که براي تهيه گزارش به وزرا رفته بودم.قاضي يکي از شعبات در شرايطي دختري را به جرم مانتوي کوتاه به 50 هزار تومان جريمه کرد که دقايقي پيش از آن دختر ديگري را با مانتويي کوتاه‌‏تر و حجابي نامعقول بي‌‏جريمه راهي کرده بود.
وقتي به اعتراض سوال کردم، گفت: اين دختر بيش از ديگري نگا‌‏ها را به خود جلب مي‌‏کرد.
در اين شرايط هم مسلما به همين شيوه عمل خواهد شد. نگاه هر يک از ماموران ارشاد که بيشتر به سوي زن يا دختري جلب شود، همان، يکي از موارد و مصاديق فساد و برحجابي است.

چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵

خط قرمز

مرجان همیشه دوست داره که پاهاشو اونور خط قرمز بذاره.
من اولا فکر می کردم که خط ،خطه. چه رنگی، فرق نداره.مهم هم نیست که کجای خط باشی.اما الان خط برام معنا پیدا کرده.
قشنگ ترین خط اونه که قرمز باشه بعد محکم کشیده بشه روت.