جمعه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۵

یک سفر. . . . . خدای بزرگ اون بالا

من عاشق این جمله فیلم هام که می گه "پس این خدای بزرگی که ازش حرف می زنید کجاست؟"
منم این جمله رو گاهی می گم.هرکی هم که می شنوه، لبشو گاز می گیره و هرچی هم که بی خدا باشه، سری تکون می ده و از آخرت می ترسوندم.
اما من ایمان دارم که اون خدای بزرگی که همین دندون به لب ها موقع دروغ بافی و غیبت نمی بینندش، اون قدر دستش گرم و مهربونه که هروقت دست بهش دراز کردم، گرفتتم.مثل اون شب.
شبی که تهی شدم از درون.
نمی دونم چه جوری رفتم پای کوه.یه چیزی بهم می گفت که اون بالا منتظرمه.
رفتم.نفسهام یکی در میون می زد.هوای بهار، اون بالا عین سرمای زمستون بود.
چند بار داشتم می افتادم.اما دست به سنگا گرفتم و رفتم.
نشسته بود.بزرگ بود و پر هیبت.اول انگار خجالت کشیدم.صداش کردم.جوابمو نداد.بهم نگاه نمی کرد.دوباره و سه باره، بازم جواب نداد.فکر کردم باهام قهر کرده.خیلی وقت بود که صداش نکرده بودم.
فریاد زدم.تنهام.می فهمی؟داغونم، می دونی؟ میون زمین و آسمونت آویزونم، می بینی؟ فقط ...فقط بذار سرمو بذارم رو شونت.
شونه هاش بزرگ بود و محکم.دستشو که کشید روی سرم، دلم محکم شد.دیگه قلبم آروم می زد.همون جا خوابم برد.

یکشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۵

دو ساعت با خرم


ديروز احمد خرم مهمان خبرگزاري بود. از هيبت وزارت چيزي همراه نداشت. انگار بعد از استيضاح در این دو سال،بیشتر از 10 سال عمر کرده. زمان استيضاحش که هنوز چهره‌‏اش مغرور بود، 45 ساله مي‌‏رسيد، اما ديروز 55 ساله بود، شايد چون غرور آن روزها را همراه نداشت دير گرم گرفتيم.شايد هم از بهتي که در صورتش بود، جا خورديم. نگاه‌‏هايي طولاني و کمي کسل.
خرم، از ابتداي شروع مجلس هفتم در تيررس نگاه مجلس قرار گرفت، شايد چون او تنها کسي بود که از تحصن مجلس ششم حمايت کرده بود.
حرف براي گفتن زياد داشت.اتهاماتي که هرچند ثابت نشد، اما مانع ادامه کار او شد که مي‌‏خواست فرودگاه امام را ثبت در افتخاراتش کند.پروژه‌‏اي که بعد از بيش از 30 سال هنوز خيال پايان ندارد.
کرسي که خرم قرار بود 4 سال بر آن بنشيد، همان جايي است که راه توسعه از آن مي‌‏گذرد و شايد به قول خودش چون قرار به حرکت در اين بخش نيست او برکنار شد.مثل دادمان که سقوط کرد
نزدیک به دو ساعت مهمان ما بود.از فرودگاه امام گفت.از توسعه کشور که تنها با توسعه راه ها امکان پذیر است.وقتی از اتهاماتش پرسیدیم برآشفت.حق داشت.اتهاماتی که ثابت نشد و تنها او را از مدیریت دور کرد.