سه‌شنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۶

معمار به روايت عکاس

ميرحسين موسوى، آخرين نخست وزير ايران، پس از سال ۶۸ از سياست كناره گرفت و طى سال هاى اخير على رغم اصرار گروه هاى مختلف سياسى، هيچ گاه حاضر به ورود به عرصه هاى سياسى نشد، هرچند طى اين سال ها مشاور رييس جمهورى ايران بوده است.
گزارشی صوتی و تصویری از نمایشگاه عکس های کامران عدل در سایت چند رسانه ای جدیدآنلاین

رسمی که با بخیه رنگ می‌گیرد

در شب زفاف و پس از آن که عروس و داماد به حجله می رفتند، فردی به عنوان ینگه در پشت در منتظر می ماند تا دستمالی را که نشان از سلامت دختر است تحویل بگیرد و با نشان دادن آن به مادر شوهر و مادر زن انعامی نیز نصیب خود کند. اگر دستمال سفید بود که غوغایی به پا می شد و بی آبرویی دختر و خانواده وی را به همراه داشت و احتمال داشت به دست پدر یا برادر "باغیرت"، خونش "مثل سگ" ریخته شود. البته این اتفاق کم می افتاد. گاه عروس سر داماد را کلاه می گذاشت و دستمالی را که به خون کبوتر آغشته بود، به کار می برد...
گزارشی از جراحی ترمیم بکارت در ایران در مجله کارگاهی زیگ زاگ

یکشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۶

نمایشگاه عکس معماری؛


خط پایان زندگی سیاسی میرحسین موسوی
در این روزها که خیلی هم راحت نیست؛ کلی تجربه های جدید دارم پیدا می کنم.
آدم هایی از جنس دوم و سوم.(تا زمانی که گزارشش منتشر نشه، از این اجناس چیزی نمی نویسم.)، آدم هایی از دنیایی که 30 سال است متوقف مانده و و و و
خیلی بی حال و حوصله در حال گشت زنی میون تابلوهای کاریکاتور بودیم( من و مدیا)، که متلکی حواله مان شد.
"از کی تا حالا خبرنگارا و عکاس ها، کاریکاتور بین شدن؟" پیش از این مدیا را دیده بود و آشنا بود؛ اما خیلی زود با من هم دوست شد.
"علیا حضرت، به نام من رو صدا کرد و خواست تا در کنار تخت جمشید عکسی ازشون بگیرم...." کامران عدل، عکاس فرح دیبا، امروز نمایشگاهی از آثار معماری مهندس میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران، در خانه صبا برپا کرده است.
گویا میرحسین موسوی و نزدیکانش می خواهند با این نمایشگاه یک خط پایان به زندگی سیاسی اش بکشند. به قول آقای عدل:" در این نمایشگاه قرار است چهره واقعی میرحسین که حوض ایرونی را می بینه، باغ ایرونی و جوی ایرانی را می بینه بشناسند و بدونند که میرحسین یک چهره دیگر هم دارد و اونی نیست که فکر می کردند
."

سه‌شنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۶

هیشکی منو دوست نداره


روایتی از خودکشی در ایران: مرگ عامدانه یا اقدام نمایشی؟
ظرف 45 سال گذشته نرخ خودکشی در جهان 60 درصد افزایش یافته و سالانه 20 تا 60 میلیون نفر در جهان جان خود را بر اثر خودکشی از دست می دهند. به طوری که اکنون خودکشی یکی از سه عامل مرگ افراد 15 تا 45 سال در جهان به شمار می رود
ادامه مطلب در نشانی مجله اینترنتی زیگ زاگ

دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶

رویا

رویاهاتو از دست نده، واسه این که اگر رویاهاتو از دست بدی زندگی عین بیابون برهوتی میشه که برفا توش یخ زده باشن.
اگر رویاهات بمیرن، زندگی عین بال بریده پرنده ای میشه که مگه دیگه پروازو به خواب ببینه
من این رو از" شاملو" قرض گرفتم

چهارشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۵

یازده دقیقه از آمیزش تا عرفان

یازده دقیقه شرح فراز و فرود دو جسم است وقتی به هم می آمیزند.
آمیزشی که از پس آن نیروی یکی فرو می نشیند و دیگری پولی به کف می آورد بی عشق و بی نیاز از آمیزش، آن طور که پائولو کوئلیو به تصویر می کشد در یازده دقیقه اش.
تصویری که نه نیاز در آن معنا پیدا می کند نه درد می کشی آن زمان که ماریا رنج را تحمل می کند تا به لذت برسد.
و عفت بی تاثیر است در هاله نور ماریا. چه، پس از روسپیگری همچنان منور است و نقاشی در کنج میخانه ای نور را می بیند و بی خواسته تن دختر، به او عاشق می شود.
کوئیلیو، همچنان به دنبال عرفان است. حتی در کنج عشرتکده ای در سوئیس. حتی تلاشی ندارد که دختر را معصوم و مظلوم نشان دهد برای خواننده اش. هرچه هست تصورات ذهن است که تصویر ندارد.
ماریا را که در پی عشق، حس مادری و داشتن آشپزخانه ای برای خود است از برزیل بیرون می کشد و تا سوئیس می برد و درمیخانه ای جای می دهد. او را به اتاق مشتریانی از فرانسه، عرب، مسلمان و یهود می برد تا در نهایت به عشق دست یابد. عشقی که مفهمومی عرفانی دارد و از پس ریاضت بیرون کشیده می شود برای ماریای روسپی.
کتاب بی آن که به نقطه اوج برسد، به پایان می رسد.
ماریا تن می سپارد بی آن که آن قدر نیازمند پول باشد. اما میان پول و عفاف تن، پول را انتخاب می کند؛ چرا که اعتقادش به تن آنچنان محکم نیست. در هیچ جای ذهن ماریا، اثری از خشم، نفرت یا حتی لذت نیست.
گویی کوئیلیو، چندان نم خواهد خواننده اش را با زجر ماریا آشنا کند.به طوری که کوتاه و مختصر از دستبندی می گوید که به دست و پای ماریا بسته می شود و خوی خشن مرد بر او غلبه می کند تا از پی رنجر، لذت را در یابد.
حتی اشاره ای به این نمی کند که چطور دختر خود را راضی می کند که همچون فروشنده ای تن خود را عرضه کند به مشتریانش.
عرضه کننده ای که که برای اطاعت از قانون گوش دادن به درددل های مشتریانش، به سراغ اقتصاد، سیاست، روانشناسی و... می رود.