سه‌شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۷

قاطرهای سوخت رسان در فرودگاه مهرآباد



این عکس متعلق به سال 1927 است. زمانی که برای حمل سوخت هواپیماهای فرودگاه مهرآباد، از قاطر استفاده می شد.
این عکس چند سال پیش در یکی از نشریات آلمانی منتشر شده و آقای احمد قدیانی، آن را در اختیار من گذاشتند که جای تشکر دارد.

یکشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۷

لیست سیاه در انتظار شرکت های پتروشیمی


پس از سال های جنگ و هم زمان با توسعه صنایع مختلف در کشور، براساس اصل 44 قانون اساسی که بر توسعه بخش خصوصی تاکید داشت، توسعه و تقویت این حوزه در دستور کار دولت ها قرار گرفت.
براساس این بند از قانون اساسی، نقش دولت از تصدی گری باید به نظارت تغییر کند و هرساله بخشی از مدیریت صنایع را( به غیر از صنایع مادر و استراتژیک)، به بخش خصوصی واگذار کند.
طی سال های اخیر، یکی از موانع توسعه و قدرتمندی بخش خصوصی در تمام حوزه های اقتصادی، حضور بلامانع و تمامیت خواه بخش دولتی بوده است و این بخش به دلیل ضعف در بخش سرمایه و عدم حمایت به میزان موسسات دولتی، توان پا گرفتن، ایستادن و رقابت نداشته و تنها شکل می گرفتند و پس از مدتی آنها که محروم از روابط دولتی بودند، از پای درمی آمدند و تنها سرمایه صاحبان را بر باد می دادند؛ اما در دولت آقای خاتمی، یک بار دیگر اجرای اصل 44 قانون اساسی در دستور کار دولت قرار گرفت.
در این دوره قرار بر این شد که علاوه بر تمهیدات خاصی که برای حمایت از این بخش درنظر گرفته می شود، امکان استفاده از درآمدهای حاصل از فروش نفت نیز برای شرکت های خصوصی که دارای برنامه های توسعه ای و قابل رقابت در بازارهای داخلی و جهانی هستند، فراهم شود.
این پرداخت ها از حساب ذخیره ارزی انجام می شد که از محل مازاد درآمدهای حاصل از فروش نفت شکل گرفته بود. دولت خاتمی برای تبدیل این حساب به صندوق تلاش زیادی کرد که این امر تا آخرین روزهای عمر دولت اصلاحات امکان پذیر نشد. استدلال تبدیل حساب ذخیره ارزی به صندوق آن بود که دست دولت ها برای برداشت آزاد از آن محدود شود و مازاد درآمدها براساس اهداف اولیه تشکیل حساب ذخیره ارزی، صرف برنامه های توسعه ای شود و نقطه اطمینان دولت ها برای تامین هزینه های جاری کشور نشود. به خصوص ظرف چند سال گذشته که با افزایش قیمت جهانی نفت مبلغ قابل توجهی وارد حساب ذخیره ارزی شد.
براساس قانون گشایش حساب ذخیره ارزی، 50 درصد از موجودی آن باید صرف اعطای تسهیلات به طرح های توسعه ای بخش خصوصی شود. این قانون برای تسهیل در پرداخت ها به بخش خصوصی چنین صراحتی دارد.
همان طور که از نام این حساب مشخص است، موجودی آن ارزی است و با توجه به مبادلات تجاری جهانی دریافت ها در مقابل فروش نفت، به صورت دلار است و آن چه وارد حساب می شود و نقدینگی موجود در آن نیز همواره براساس دلار بوده و پرداخت ها نیز. یعنی تمام تسهیلاتی که از حساب برداشت شده و به بخش های مختلف تخصیص یافته، براساس دلار بوده و طبیعتاً نیز به دلیل حفظ ماهیت این حساب، بازپرداخت ها نیز باید به دلار باشد. البته یکی از مشکلاتی که همواره دریافت کنندگان دارند و گریزی نیز از آن ندارند، نوسان قیمت دلار در بازار ایران است.
افزایش قیمت دلار در بازار ایران تاثیری در میزان بازپرداخت ها ندارد و دریافت کنندگان باید این افزایش را در کنار کارمزد دریافت تسهیلاتشان، پرداخت کنند.
نوسانات بازار دلار بخشی از مشکلات بخش خصوصی و دریافت کنندگان تسهیلات بود که با قانون جدید دولت، سنگین تر شد.
براساس آخرین تصمیم دولت، قرار شد که تنوع ارز موجود در حساب ذخیره ارزی از دلار گسترش یابد و دیگر واحدهای پولی نیز وارد این حساب شود. از آن جمله یورو، واحد پول اتحادیه اروپا.
با توجه به تفاوت قیمت و ارزش دلار در برابر یورو، بازپرداخت به این شکل برای بسیاری از واحدها بسیار سنگین بود، به شیوه ای که برخی از آنها را تا مرز ورشکستگی پیش برد.
از آن جمله برخی شرکت های زیر مجموعه و عضو شرکت سرمایه گذاری صنایع پتروشیمی بودند. این شرکت ها عموما برای خرید ماشین آلات و یا اجرای برنامه های توسعه ای خود، از حساب ذخیره ارزی تسهیلات دریافت کردند.
یکی از این شرکت ها شرکت صنایع کیمیای غرب گستر است که براساس گفته محمدرضا قدوسی، مدیرعامل سابق این شرکت، نوسان قیمت ارز برای بازپرداخت بدهی شرکت، شرایط آن را چنان سخت کرده که توان سوددهی آن را سلب کرده است.
این شرکت در سال 81 اقدام به دریافت تسهیلات بانکی کرده بود که بنا به گفته قدوسی نوسان نرخ ارز از زمان دریافت (700 تومان) تا اکنون که یورو 1400 تومان است، موجب شده که ما به التفاوت دریافت و پرداخت بر مبنای ریالی، 180 میلیارد ریال باشد.
این شرکت اکنون برای بازپرداخت بدهی هایش مهلت گرفته است.
بیژن شوکتی، مدیرعامل فعلی شرکت صنایع کیمیای غرب گستر، امید دارد که طی مهلتی که دریافت کرده بتواند با توجه به تولید شرکت، بدهی های آن را پرداخت کند. وی البته از تغییر سیستم پرداخت از دلار به یورو گلایه دارد و می گوید: "در زمان دریافت با توجه به موجودی حساب ذخیره ارزی، دریافت شرکت به دلار بود و تسهیلات را برای خرید ماشین آلات تبدیل به یورو کردیم."
به گفته شوکتی، شرکت مبلغ 20 میلیون یورو با نرخ 640 تومان از حساب ذخیره ارزی دریافت کرده است که کل بدهی شرکت بدون در نظر گرفتن سود آن 14 میلیارد تومان بود.
مدیرعامل شرکت صنایع کیمیای غرب گستر، با اشاره به افزایش قیمت یورو که تا مرز 1400 تومان هم پیش رفت، اعلام کرد که اکنون اصل بدهی شرکت به دلیل نوسانات نرخ ارز دوبرابر شده است.
وی، معتقد است که دولت برای حمایت از بخش خصوصی باید در خصوص نوسانات نرخ ارز تمهیداتی در نظر گیرد. وی می گوید: " در شرایطی که نرخ ارز چنین دچار نوسان می شود، دولت باید سیاستی پیش بینی کند و موافقت نامه ای با شرکت ها امضا کند که مثلا در شرایطی که نرخ ارز بیش از X تومان تغییر کند، درصدی به نرخ سودی که شرکت ها باید بپردازند، اضافه شود نه آن که یک باره میزان بدهی شرکت ها دو برابر شود."
اتخاذ تنوع ارزی در حساب، سیاست و تصمیمی بود که دولت یک باره گرفت. بدون آن که شرکت ها و مدیران آن در آن نقشی داشته باشند. محمد کاظم توفیق، مدیرعامل شرکت پلی نار، به عنوان یکی از شرکت های سود ده، دلیل این تصمیم دولت را یک نوع ژست سیاسی می داند که برای دنیای غرب گرفته است و از قبل آن کارخانه های نوپا یا دارای طرح توسعه ای متضرر شدند.
وی، می گوید:" مبنای تمامی قیمت هایی که از بازار بین الملل برای خرید یا فروش می گیریم، دلار است؛ اما با این سیاست دولت، باید ابتدا براساس شاخص بانک مرکزی ارقام را به یورو تبدیل کنیم و بعد معاملات را انجام دهیم."
شرکت ها هم زمان با فعالیت خود، با تمام مشکلات کوچک و بزرگ اداری که دارند و بدهی هایی که بادکنکی بزرگ می شوند، مشکل بی اعتبار شدن نزد بانک ها را نیز دارند. همچون شرکت سرمایه گذاری صنایع لاستیکی سهند.
این شرکت بعد از آن که برخی از سرمایه دارانش اقساط را پرداخت نکردند جزو بدحسابان بانک قرار گرفت. آن هم نه یک بانک بلکه قرار گرفتن در Blok List، به معنای از دست دادند اعتبار نزد تمامی بانک ها محسوب می شود.
اکبر حسنی پور، مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری صنایع لاستیکی سهند، علاوه بر مشکل نوسانات نرخ ارز، مشکل بی اعتباری و عدم پرداخت وام را یکی از مهم ترین مسایل پیش روی شرکت می داند و می گوید:" شرکت رو به توسعه ما با دریافت میزانی اعتبار امکان تولید، سوددهی و پرداخت بدهی هایش را دارد؛ اما قراردادن این شرکت در لیست سیاه یا بدحسابی موجب شده که به غیر از بانک هایی که از ما طلب دارند، دیگر بانک ها نیز هیچ گونه تسهیلاتی به ما پرداخت نکنند. این در شرایطی است که اگر بتوانیم یک تا دو میلیارد تومان نیاز اولیه شرکت برای تولید را تامین کنیم، به اهداف توسعه ای و اشتغال زایی مورد نظر دولت دست یافته ایم؛ اما با شیوه ای که اکنون بانک ها پیش گرفته اند، تنها موجب خواب سرمایه می شوند."
سرمایه و اعتبارات مالی یکی از نیازهای اصلی برای تولید و چرخش کار است؛ وگرنه ایجاد یک واحد تولیدی و سپس رها کردن آن بدون آن که به تولید یا سوددهی مورد نظر برسد، سودی عاید صنایع و صاحبان آن نمی کند. چه برسد به آن که در این مرحله به آنها فشارهای مختلفی در خصوص تخصیص اعتبار، گشایش LC و یا دیگر موانع مالی و مالیاتی هم تحمیل شود.
شرکت سرمایه گذاری صنایع لاستیکی سهند، از جمله شرکت هایی است که دارای بدهی ارزی نیز هست. برای راه اندازی این شرکت مبلغ 340 میلیون تومان از بانک اقتصاد نوین و دو میلیون و 100 هزار یورو از بانک توسعه صادرات دریافت شد که در زمان دریافت تسهیلات، نرخ یورو هزار و 70 تومان بوده است. اکنون این دو بدهی این شرکت را در لیست سیاه قرار داده و مانع ادامه فعالیتش شده است.
حسنی پور، با اشاره به نوسانات نرخ ارز و به دنبال آن افزایش بدهی شرکت ها به حساب ذخیره ارزی، تصریح می کند که دولت در زمان اعطای تسهیلات بدون درنظر گرفتن نوسان نرخ ارز که گاهی چنین افزایش جهشی دارد، اعتبارات مورد نیاز را پرداخت می کند و هیچ تسهیلاتی نیز برای شرکت ها و بدهکاران درنظر نگرفته است و حتی آنها مشمول تخفیف نمی شوند."
یکی از اصلی ترین خواسته های تولیدگران و اصلی ترین دغدغه شان داشتن امنیت سرمایه و آینده کاری شان است. آنها همان قدر که در یک مقطع زمانی برای تامین اعتبار نیازمند تسهیل شرایط هستند، انتظار دارند برای بازپرداخت آن نیز شرایط لازم در نظر گرفته شود. حمیدرضا عجمی، مدیرعامل شرکت تولیدی لوله های دو جداره، معتقد است که دولت باید شرایطی را فراهم کند تا در صورت تغییرات شدید در نرخ ارز، خود متولی بخشی از آن شود تا به این طریق شرایط برای اعتبارگیرندگان ایمن شود."
خواسته اصلی بخش خصوصی از دولت به عنوان متولی حساب ذخیره ارزی آن است که تمهیداتی درنظر بگیرد تا در صورت بروز نوسانات بالا در نرخ ارز، تمام تاثیرات آن متوجه این بخش به تنهایی نشود و دولت نیز خود را در آن سهیم بداند و تنها از سود حاصل از این تغییرات متنفع نشود. به اعتقاد بخش خصوصی سهمیم شدن دولت در دورانی همچون فصل نوسانات نرخ ارز و پشتیبانی از بخش خصوصی می تواند به اشکال اعطای تسهیلات برای جلوگیری از ورشکستگی شرکت های مشمول، تخفیف و بهرهمندی از یارانه خرید مواد اولیه و غیره باشد.
یکی دیگر از مشکلات بخش خصوصی در تامین اعتباراتشان و ایجاد مشکل در بازپرداخت بدهی هایشان، عدم وصول مطالبات از مشتریان دولتی است. عجمی، به عنوان مدیرعامل شرکتی که با دولت در دو جایگاه کارفرما و پیمانکار همکاری دارد، این رابطه و قراردادهایی را که در این بین امضا می شود را همچون "قرارداد ترکمانچای" می داند که همواره بخش خصوصی در آن متضرر است.
وی، در جایگاه مشتری و خریدار مواد اولیه از شرکت ملی صنایع پتروشیمی، می گوید:" بعد از ثبت سفارشات، این شرکت با وجود اعتبارات مالی و قدرتی که به واسطه وابستگی به دولت دارد ما را ملزم می کند تا به صورت نقدی خریدهایمان را انجام دهیم؛ اما در مقابل ممکن است سفارشات ظرف چند هفته یا چند ماه بعد از ثبت سفارش تولید و آماده تحویل شوند. در این جایگاه ما به عنوان تولید کننده و نیاز به مواد اولیه چاره ای جز تمکین نداریم."
وی، که در سوی دیگر با شرکت های آب و فاضلاب به عنوان دیگر مجموعه های دولتی به عنوان کارفرما، سر و کار دارد، آنجا هم خود را متضرر می داند.
عجمی، در این خصوص می گوید:" با وجود انجام تعهدات خود در مقابل شرکت های آب و فاضلاب؛ اما هنگام دریافت مطالبات اعلام می کنند که به دلیل عدم تخصیص اعتبارات از سوی دولت، امکان پرداخت بدهی هایشان را ندارند. این شرایط گاهی شامل حال قراردادهایی می شود که دو سال از انجام آن گذشته است؛ اما به دلیل این که طرف ما دولتی است و قدرتمند، امکان اعتراض نداریم."
به گفته مدیرعامل شرکت تولیدی لوله های دو جداره، اکنون میزان مطالبات این شرکت از بخش آب و فاضلاب نزدیک به 20 میلیارد تومان است.
عجمی، همچنین با اشاره به اقدام اخیر وزارت صنایع و معادن برای اعطای 5 میلیارد دلار تسهیلات به شرکت های صنعتی، آن را در جهت تضعیف صنعت پتروشیمی کشور دانست.
مدیرعامل شرکت تولیدی لوله های دو جداره، تصریح کرد که این اعتبارات در شرایطی به شرکت ها تعلق می گیرد که مواد اولیه وارد کنند، این در شرایطی است که صنعت پتروشیمی کشور مشکلی در این زمینه ندارد.
چگونگی اعطای اعتبارات با توجه به شرایطی هر یک از صنایع نیز بسیار مهم است. به طوری که عجمی، فصل اعطای اعتبارات را بسیار نامناسب می داند و می گوید:" در شرایطی که اقتصاد جهانی در رکود است و فعالیت های تولیدی و تجاری رونقی ندارد و از سوی دیگر به دلیل سرما بخشی از فعالیت ها دچار رکود شده، وزارت صنایع اقدام به اعطای اعتبارات کرده است."
بخش خصوصی نیاز به حمایت دارد؛ اما این چتر حمایتی باید به شیوه ای گسترده شود که تنها به کار چند روز و چند ماه نیاید؛ بلکه این پشتیبانی ها به گونه ای برنامه ریزی شود که تا زمان قدرتمندی صنایع ادامه یابد و در نیمه راه دولت به عنوان مدعی پشتیبانی از صنایع، یک باره نقش تغییر ندهد و به خون خواهی از آنها قیام نکند.
منتشر شده در شماره یک ماهنامه سرمایه گذاری پتروشیمی

پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۷

پایان نامه برگی 200 تومان

یک روز نزدیک های ظهر - تهران - خیابان انقلاب؛

پایان نامه دانشجویی کجا می فروشند؟
آقایی که فریاد می زند همه رقم کتاب داخل پاساژ، می گوید: «چهار تا مغازه اون ورتر، داخل بازار... برو زیرزمین ته راهرو
ته راهرو مغازه ای کوچک است که پسری جوان پشت کامپیوتر نشسته و دختری بالای سرش ایستاده.

دختر می گوید: «الان این تحقیق دیگه آماده است؟ پس یه عنوان قشنگ هم دارید براش بزنید؟ یه متن تشکر هم می خوام، دارید؟ از این تشکرهای دهن پرکن

پسر سری تکان می دهد و یک صفحه عناوین و متنی تشکرآمیز جلوی روی دختر باز می کند.
پسر می گوید: «فقط باید جای اسم ها عوض بشه. اسم های خودت چیه؟»
پایان نامه ها و پروژه های دانشجویی، فرصت تحقیق و پژوهش برای دانشجو و ارزیابی دانش و مهارت های او توسط استاد است. فرصتی که تبدیل به یک فعالیت اقتصادی و کسب درآمد برای گروهی شده و بازار خرید و فروش پایان نامه را ایجاد کرده است.

عناوین مختلف تبلیغاتی تهیه، تنظیم و فروش پایان نامه که گستره آن از دیوارهای اطراف دانشگاه ها تا سایت های اینترنتی است، نشان می دهد که این بازار اقتصادی باید داغ باشد و مشتریان فراوانی نیز داشته باشد.
در برخی از تبلیغات تاکید شده که در چه رشته ها و عناوینی تحقیق آماده دارند. این تحقیقات معمولاً قیمتشان مشخص است و از ۵۰ هزار تومان شروع می شود؛ اما شما تنها مشتری آن نیستید.

ادامه گزارش بازار خرید و فروش پایان نامه را در زیگ زاگ بخوانید.

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

میان گود



- رخصت مرشد. رخصت پهلوون.
- فرصت. فرصت.

میان گود هر که بخواهد ورزش کند، اول کسب اجازه می کند از مرشد و بزرگان حاضر. مرشد ضربش را می زند و او شروع می کند.

همه لنگ قرمز به کمر بسته یا شلوار باستانی پوشیده دورتادور گود زورخانه دست به سینه ایستاده اند. مرشد اشعاری مى خواند، از شاهنامه یا سعدی و یا مدح حضرت علی.

زورخانه علی "تک تک" در خیابان ری را بعد از پرس و جوی زیاد پیدا کردم. با این که سال ها است صدای ضرب مرشد در آن بلند است؛ اما خیلی کم می شناسندش. به خصوص جوان ها. بعد از چند کوچه و پس کوچه، در کوچه باریکی پیدایش می کنم.

مولتی مدیای "میان گود" را در جدید آنلاین ببینید. همچنین متن انگلیسی آن را نیز در اینجا ببینید.

یکشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۷

تولد دوباره خودروهای آمریکایی


"خودرو کالایی سرمایه‌ای است." صفحه را ترک نکنید. اصلا قرار بر تبلیغات و آگهی برای فروش خودرو نیست. با خیال راحت ادامه دهید خواندن را.

خودروها پیر و فرسوده می‌شوند، گاهی در جاده و خیابان لنگمان می‌گذارند و فنر می‌شکنند یا موتورشان جوش‌ می‌آورد و هزار دردسر هزینه‌بر دیگر دارند؛ اما وسیله‌ای است نقیله‌ای که گذر زمان بعضی از آن‌ها را خاص و انگشت‌نما و یا آنتیک می‌کند. آن وقت است که دیگر قیمت ندارد و حسابی کالایی سرمایه‌ای می‌شود آن هم نه فقط نقدی که ارزشی به اندازه تاریخش پیدا می‌کند.

سال‌ها است که دیگر ماشین‌های امریکایی جایی در ایران ندارند؛ اما خیلی‌ از ما دیده‌ایم ماشین‌هایی را که حتی جوان‌ها را به یاد خاطرات پدربزرگ و مادر بزرگ‌ها می‌اندازد؛ اما با ظاهری شکیل و مرتب. بعضی از این‌ها گاهی ماشین عروس مي‌شوند؛ البته اگر شازده داماد بخواهد پول کلانی برای ماشین عروسش خرج کند.

این خودروها که عمدتا آمریکایی بوده و دست ساز(البته در ایران)، محسوب می‌شوند، حداقل عمری 70 ساله دارند. دست‌ساز بودن آنها به معنای آن نیست که فردی تمام بخش‌هایش را طراحی کرده (چنین طراحی‌هایی در دنیا وجود دارد. حتی در کارتون‌ها دیده‌ایم که مخترعی وارد کارگاهش می‌شود و بعد با چوب و آهن، خودرو می‌سازد)؛ اما در ایران این کار به شکل دیگری انجام می‌شود(خیال بد نکنید تیونینگ را نمی‌گویم؛ قبلا گزارشش چاپ شده).

یک گروه که عشق وافری به خودروهای آمریکایی دارند و همه هم اهل فن هستند، جمعی را تشکیل داده‌اند برای حفاظت از این خودروها.

آقا بهزاد، که قدیمی این کار است، سال‌ها خود ماشین‌های قدیمی را می‌خریده و بعد از اصلاح و تعمیرش آن را به شکل روز اول در می‌آورده و اگر مشتری بوده آن را می‌فروخته است. اکنون این گروه بزرگ‌تر شده و چند جوان فنی و عاشق ماشین هم به او اضافه‌ شده‌اند.


بخش اول: جستجو برای کشف خودرو آمریکایی

اولین بخش کار یا همان مواد لازم، پیدا کردن خودروهای آمریکایی و قدیمی است. وقتی پیری از دنیا می‌رود و زمان تقسیم اموال می‌شود، آنچه هیچ کس طالب آن نیست، خودروی زهوار در رفته‌ای است که پدربزرگ احتمالا دنیایی با آن داشته که تا دم مرگ حفظ کرده و چه عاشقی‌ها که با آن نکرده است. اغلب به دلیل ظاهر کثیف، موتور بی‌جان، و حتی بزرگی بیش از حد آن، خودرو به سرعت برای فروش گذاشته می‌شود که گاهی قیمت آن در حد یک گوشی موبایل هم هست. یا خودروهایی که چنان در تصادف از فرم افتاده‌اند که صاحبش حتی آن را از گوشه خیابان هم برنداشته، فرقی نمی‌کند کجای ایران باشد. این گروه خریدار خوبی برای این خودروها هستند. به نوعی شر را از سر صاحب یا وارثان کم می‌کنند و آن را به تعمییرگاه خود منتقل می‌کنند.

مواردی هم هست که کار به صورت سفارشی انجام می‌شود. فردی که خودرویی قدیمی دارد و بخواهد آن را بازسازی کند و یا کسی که خواهان اتومبیل قدیمی از نوع خاص باشد، سفارش می‌دهد. این نوع سفارش می‌تواند همراه با تغییرات دلخواه در بدنه هم باشد.


بخش دوم: جستجو برای کشف اصالت خودرو

بعد از خرید خودرو که یکی از انواع شورلت، بیوک، کادیلاک، دوج و فورد است، خودرو به طور کامل معاینه فنی و ظاهری می‌شود برای آن که وضعیت سلامت و یا وخامتش مشخص شود و برآورد اولیه‌ای به دست بیاید برای تغییرات یا تعمییرات.

پس از آن، جستجو در مجلات و سایت‌های اینترنتی برای پیدا کردن مشخصات کاملی از همان مدل آغاز می‌شود. این بخش، مهم‌ترین قسمت کار است و تمام ظرایف باید در آن لحاظ شود. از رینگ و لاستیک تا تودوزی و حتی آرم‌هایی که بر روی بدنه، فرمان و یا دنده ماشین همه باید ریز به ریز مشخص شود و نوع آن تعیین.

در این بخش نوع خودرو نیز به سه دسته ماشین‌های خانوادگی (بیوک ایران، کادیلاک سویل و شورلت مون سی‌رنو)، خودروهای مسابقه‌ای (شورلت کامارون، پونتیاک، دوج شارژر و فورد موستانگ) و خودروهای کلاسیک و درباری، تقسیم می‌شوند. این تقسیم‌بندی به خصوص برای خودروهای مسابقه‌ای بسیار مهم است. مثلا برای تقویت یک کاماروی 6 سیلندر، آن را با قطعات کاماروی 8 سیلندر تقویت می‌کنند.


بخش سوم: جستجو برای لوازم یدکی

این بخش کمی مشکل است. به دلیل آن که هدف حفظ اصالت خودرو به همان شکلی است که از کارخانه بیرون آمده، در نتیجه قطعات نیز باید همان باشد که روز اول بود. چون قطعات این خودروها به دلیل قدیمی بودن و عدم ورود به ایران در بازار نیست، باید سراغ قطعات را از قتلگاه خودروها پیدا کرد. گاراژدارهایی که حکم اوراقچی را دارند، بهترین مکان برای پیدا کردن هر قطعه هستند. به قول شایان( یکی از اعضای گروه):" اگر قطعه پیدا شد، خدا را شکر، اگر نشد یا سفارش می‌دهیم از خارج برایمان بیاوردند و یا گاهی مجبور می‌شویم که با دست قطعه را بسازیم. " این اتفاق برای بخش‌های ظریف و تزیینی بیشتر رخ می‌دهد.

بخش چهارم: آغاز عملیات فنی برای تولد دوباره

بعد از جمع‌آوری کم وکسری‌ها(البته مهمترین‌ها و حیاتی‌ترین بخش‌ها وگرنه بخش‌هایی مثل برند خودرو را می‌توان بعد از پایان عملیات حیات بخشی هم پیدا کرد و جاگیرش کرد)، عملیات فنی شروع می‌شود. موتور، بدنه، رینگ‌ها، تودوزی، صافکاری، رنگ و نقاشی، همه طبق نقشه اصلی خودرو انجام می‌شود تا تولد دوباره.

گاهی البته تغییرات بیش از این است و با اصل مطابقت نمی‌کند البته در ظاهر. مثل شورلت بلر 1957 که اکنون سقفش را زده‌اند و 35 سانتی‌متر هم ارتفاع به آن داده‌اند. این خودروی 6 سیلندر 2000 سی‌سی، اکنون قابلیت کورس گذاشتن را هم دارد.

یکی از خاص‌ترین خودروهایی که گروه جی‌ام کاران، آن را زنده کرده، بیوک رودمستر 1947 ، 8 سیلندری است که تنها در ایران دو دستگاه از آن وجود دارد. این خودرو هنوز گرامافونش می‌خواند و صاحبش آرش سلیم‌خانی 13 ساله و پسر آقا بهزاد است. یک کلکسیونر که جفت این خودرو را دارد، حاضر است آن را 100 میلیون تومان خریداری کند. این خودرو یکی از همان میراث‌هایی است که وارثانش با دیدن شیشه‌های شکسته‌اش و بی‌جانی موتورش، آن را فروختند؛ اما اکنون از هیچ ماشین پر سرعتی عقب نمی‌ماند.

شایان دیریانچی، صائب بکتاش و استادشان بهزاد سلیم‌خانی، عاشق این خودروهای قدیمی هستند و بعد از بازسازی هم برای شریک کردن مردم در شوری که از این تولد دوباره پیدا کرده‌اند، گاهی در خیابان کارناوال راه می‌اندازد. قدیمی‌ها به یاد گذشته می‌افتند و جوان‌ها هم شور دیدن اتومبیل‌هایی که فقط می‌توان در فیلم‌ها دیدشان، نصیبشان می‌شود.

علاوه بر کلکسیونرها، عروس و دامادها هم مشتریان این ماشین‌ها هستند آن هم فقط برای یک شب. حداقل هزینه‌ای که برای یک شب باید پرداخت شود، 250 هزار تومان است، البته آقای داماد حق رانندگی ندارد. شایان یا صائب خودشان این وظیفه را متحمل می‌شوند.

قیمت فروش این خودروها بستگی به قیمت خرید خودرو و لوازم و قطعات و وقتی که برای آن صرف شده دارد. اما حداقل آن 20 میلیون تومان است. اما همین خودرو با چنین حفاظت و تعمیراتی در خارج از ایران، قیمتی میلیون دلاری خواهد داشت.

محل نگهداری خودروها تا زمان فروش معمولا پارکینگ خانه یکی از اعضای تیم است. اکنون آنان مجموعه‌ای از دوج کرایسلر نیوپورت کاستوم با گربکس 427 اتوماتیک، موتور 440 7500 سی‌سی دو سیلندر، بیوک 8 سیلندر موتور 350، 5800 سی‌سی با گریبکس اتوماتیک، کادیلاک ایران با موتور 350 و گریبکس 400، شورلت نوا 6 سیلندر 250 با موتور 4500 سی‌سی که از انواع خودروهای خانوادگی هستند و شورلت کامارتو، پونتیک ترنزن، فیبر پود و فورمال 8 سیلندر با موتورهای 350، 400 و 455 و فورد موستانگ سه دنده‌ با موتورهای 427، 460 و 390 در رده خودروهای مسابقه‌ای و انواع اتومبیل‌های کلاسیک با موتورهای 500، 502، 350 را یا دارند و یا بازسازی کرده‌اند.

منتشر شده در شماره 88 دنیای خودرو

پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۷

ترنا، از قهوه خانه تا تاتر شهر

قدیم تر در ماه رمضان مردان بعد از افطار در قهوه خانه برای بازی ترنا دور هم جمع می شدند. ترنا شباهت زیادی به یک نمایش داشت که در آن مسائل محله و اخبار روز و سیاست هم گاه به گاه مطرح می شد.

به قهوه خانه ای که در آن ترنا برگزار می شد دکه می گفتند و به صاحب قهوه خانه دکه دار. در وسط قهوه خانه نیمکتی روبروی جمعیت می گذاشتند به نام تخت ترنا. خود ترنا هم پارچه اى ضخیم و کتان مانند بود که آن را لوله می کردند ، به طول حدوداً یک متر و نیم و قطر چند سانتیمتر . پارچه تبدیل به تسمه اى سنگین مى شد که با یک نخ کشی محکم و مقاوم، مقاومت تسمه را تضمین می کردند.

گزارش مولتی مدیای "هاله حیدری" از ترنابازی را در جدیدآنلاین ببینید.

یکشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۷

ادغام به چه قیمت با کدام ضرورت

نمایندگان مجلس در طرحی نسنجیده بدون کارشناسی سازمان میراث فرهنگی را با وزارت ارشاد ادغام کردند تا این سازمان را که تازه بعد از گذشت سه سال از شوک ادغام با صنعت گردشگری سربرآورده بود دومرتبه دچار شوک کنند

هرچند برخی از نمایندگان کمیسیون های فرهنگی و اقتصادی با این ادغام مخالفند ولی معتقدند که
معاونان رييس جمهور احساس مي‌كنند از حاشيه امنيتي برخوردارند كه اين حس بايد از بين برود و مجلس نقش نظارتي خود را حفظ كند.

رئیس پیشین سازمان دکتر بهشتی معتقد است نمایندگان به جای آقای مشایی میخواهند سازمان را تنبیه کنند. سازماني که زماني دو معاونت در وزارت ارشاد داشت، بر اساس اين طرح قرار است تبديل به يک معاونت در وزارت خانه شود، خوب يک دفعه نمايندگان بيايند و سازمان را منحل کنند.

ادامه را در وبلاگ من بخوانید.

شنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۷

خرید و فروش خودرو از دلال های تلفنی تا نمایشگاه

خرید و فروش های تلفنی از صفر تا تصادفی

- سلام. من جلالی پور هستم، خبرنگار دنیای خودرو. چندتا سوال داشتم در مورد معاملات خودرو به صورت تلفنی.

مرد پشت تلفن، با صدایی مظنون و سنگین: اول بگید شماره من را از کجا آوردید؟

- آگهی های روزنامه. نوشته بودید "خریدار فقط تصادفی".

مرد پشت تلفن: بله. پارکینگ دار هستم. فقط تصادفی می خرم و می فروشم.

- چرا فقط تصادفی؟ چه می کنید این تصادفی ها را؟

مرد پشت تلفن: تصادفی مشتری خاص خودش را داره. اکثراً صافکارها و نقاش های حرفه ای دنبال این ماشین ها هستند. تعمیر می کنند. سرپاش می کنند و به اسم تصادفی هم می فروشند.

- تصادفی ها را چطور قیمت گذاری می کنید؟ چند درصد زیر قیمت اصلی شون؟

مرد پشت تلفن: این کار خیلی تخصصی است و کاملا بستگی به نوع جمع کردنش داره. یه کاریه مثل پزشکی. فرض کن یکی پاش بره زیر قطار و له بشه. دکتر پا را قطع می کنه؛ اما اصل وجود طرف زنده است. کار ما هم این جوریه. بستگی داره چقدر اصل ماشین و قلبش و بدنه، سالم و سرپا مونده باشه.

- فرق کار شما با بنگاه دار و نمایشگاه دار چیه؟

مرد پشت تلفن: ما تلفنی کار می کنیم. ماشین را می آرن پارکینگ ما توی شهر ری. یه معاینه می کنیم ببینیم چی داره و نداره. قیمت می گذاریم و می خریم. بعد هم براش مشتری پیدا می کنیم و می فروشیم. بنگاه دار دنبال ماشین تر و تمیزه؛ اما ما دنبال تصادفی. فرقی هم نمی کنه چقدر رو پاست یا نه. برای ماشین ناز و ادا در نمی یاریم. تصادفی می خریم و می فروشیم. دست به هیچ چیزش نمی زنیم.

این آقا که با اسم مهندس...... در روزنامه آگهی داده، 10 سال است که در کار خرید و فروش تصادفی است. از صدایش معلوم بود که جوان است و از لحنش مشخص که پارکینگ دار است و بیشترین برخوردش با مرد جماعت و فنی کار خودرو.

خرید و فروش تلفنی حسن بزرگش این است که جا و مکان نمی خواهد. همه جای ایران، سرای معامله است و ساعت هم ندارند.

- سلام. آقای........جلالی پور هستم. خبرنگار دنیای خودرو. چند سوال دارم در مورد.........

آقای پشت خط خیلی مودبانه برای نیم ساعت عذرم را می خواهد تا به کارش برسد و معامله نصفه و نیمه اش را مهر و امضا کند. می دانم که پای سود در میان است.

همان روز. کمی بیش از نیم ساعت بعد. گفت و گو را کمی بعد از سوال و جواب های معمول که "این سوال و جواب ها به چه کار مجله می آید"، بخوانید.

آقای پشت خط: اساس کار ما قبول داشتن دو طرفه و مراودات مالی است. براساس اعتباری که در بازار داریم، معامله می کنیم.

- این اعتبار از کجا آمده و این اعتماد؟

آقای پشت خط: 22 ساله توی این کارم. یک نفر وقتی یک بار معامله کرد بر اساس استاندارد بازار کار و معامله که می گه "صداقت در کلام و تعهد در انجام"، اعتمادش جلب می شه. هر رضایت هم سه تا مشتری با خودش می آره. این طوری چتر کار ما هم روز به روز بزرگ تر می شه.

- یعنی تلفنی قرار و مدارها را می گذارید و قیمت گذاری می کنید و برای........

آقای پشت خط: قرار و مداری در کار نیست. فقط صفر می خریم. صفر هم که نیاز به دید و بازدید نداره. یعنی در 99 درصد موارد نیازی به بازدید نیست.

- فروشنده را چطور پیدا می کنید؟

آقای پشت خط: آن هم تلفنی. مدل و رنگ را می گیم و می فروشیم.

- پس سرمایه ای را درگیر نمی کنید؟

آقای پشت خط: نه. بعد از این که فروشنده برای فروش OK داد، بهش قول 48 ساعت بعد را می دهیم. خریدار را هم که پیدا می کنیم، تعهد می گیریم که ظرف 24 ساعت پول را آماده کند. یعنی 24 ساعت قبل از آن چه به فروشنده وعده داده بودیم.

- تفاوت کار شما با نمایشگاه دارها چیه؟

آقای پشت خط: ما خودرو ویترینی نمی فروشیم. دردسر خوشگل کردن و آماده کردن ماشین برای رهگذر را هم نداریم. چون اساسا کاری با رهگذر نداریم. فقط صفر خرید و فروش می کنیم. رهگذر را فقط جایی باهاش کار می کنیم که اطمینان این را داشته باشیم که سوویچ به دستش بدیم.

- درصد سود یا کمیسیونتون را چطور تعیین می کنید؟

آقای پشت خط: کمیسیون نداریم. براساس ترفند بازار معامله می کنیم. سود ما را بازار تعیین می کنه. گاهی شده که خریدیم 500 تومان؛ اما بازار کشیده پایین و مجبور شدیم از جیب بذاریم روش و بشه ضرر. این چند وقته هم که بازار خوب نبوده.

- الان بازار چه خودروهایی خرابه و چه خودروهایی خوب؟

آقای پشت خط: پرشیا، 206 و گل بازارش خرابه. 405، زانتیا و ورنا خوبه.

- بازار ماشین های سنگین و گران قیمت چطوره؟

آقای پشت خط: اون که الان دو ماهه خرابه. فقط الان سر این قضیه تبصره 11 که قرار شده به ازای هر ماشین بالای 3000 سی سی، سه تا خودروی فرسوده را از رده خارج کنند، بازار "سانتافه" و "آزارا" یک هفته است شیرین شده. مردم افتادند به جنب و جوش.

- در کار واردات ماشین هم هستید؟ یا سفارشی؟

آقای پشت خط: نه والا. خیلی دردسر داره. اون اوایل سوناتا و کمری و آزارا وارد کردیم که پاش را هم خوردیم. صرف نداره. الان هم کسانی که آوردند، دارند ضرر می دهند.

حسن بزرگ خرید و فروش تلفنی یا همان واسطه گری، علاوه بر آن که سرمایه ای را درگیر نمی کند، این است که از عوارض و مالیات می شود جان به در برد. علاوه بر آن، دردسرهای ثبت و سند زدن و هزینه های آن را هم ندارد. ندید می خرند و ندید می فروشند، در عوض سودش می ماند و واسطه.

ویترین های خودرو

فرقی در شمال و جنوبش نیست. کار همه یکی است. از این دست می خرند و به آن دست می فروشند. تنها تفاوت در نوع نگاه است به سبک و سنگین. یکی پیکان برایش سبک است و آن دیگری سوناتا. یکی سنگین ترین معامله اش زانتیا بوده آن هم نه صفر و دیگری با اغماض بی ام و X3.

بنگاه های ماشین، نام دیروز نمایشگاه های اتومبیل امروزی است. بعضی شکیل هستند و بعضی معمولی؛ اما معامله همان است. هر چند که در آن بالایی ها( بالای شهر و شمال نشینان)، معاملاتی هم از نوع زمین و مسکن انجام شود.

براساس تحقیقات میدانی که دارای پشتوانه دقیق اطلاعاتی از نمایشگاه داران تهران است، بزرگ ترین نمایشگاه اتومبیل مجتبی است در خیابان شهید بهشتی یا عباس آباد.

از نظر متراژ، نهایت بزرگی یک نمایشگاه 400 متر است. بعضی از نمایشگاه های بزرگ، به غیر از ظاهر و ویترین عظیمی که مقابل چشم رهگذران و خریداران خودرو دارند، گاهی حیاط یا پارکینگی هم پشت ساختمان دارند که محل پارک خودروهای فروشی اعم از شخصی یا امانی است. گاهی هم اتومبیل ها را صف می کنند در خیابان و بیرون از نمایشگاه.

تعداد اتومبیل های شخصی موجود در ویترین یا انبار هر نمایشگاه رابطه مستقیم و نزدیکی با موجودی و سرمایه نمایشگاه دار دارد. هر چه این سرمایه بالاتر باشد، تعداد خودروهای شخصی بالاتر می رود و همین طور مدل آن نیز. امانی ها هم که تکلیفشان روشن است. مشتری های دایم یا گذری ماشین را برای فروش به نمایشگاه می سپارند آن هم بعد از این که از چند جایی قیمت گرفتند و به اصطلاح قیمت بازار دستشان آمد.

حاج آقای بنز سوار خیابان شریعتی، 40 سال است که خرید و فروش می کند. اولین معامله اش یک پژو 204 بوده که 12 هزار و 300 تومان خریده و به 12 هزار و 800 تومان هم فروخته است. بعد از آن معامله گری را شروع کرده تا امروز که دو میلیارد تومان سرمایه را به همراه شریکش ریخته در نمایشگاه اتومبیل......(اجازه نام بردن از نمایشگاه را ندارم). امروز تخصصی کار می کند آن هم بر روی خودروهای کره ای.

حاج آقای بنز سوار، خودروهای کره ای را برای این انتخاب کرده که قیمت پایینی دارند و از این جهت در حد توان مردم برای خرید هستند.

بیش تر از 10 خودرو در نمایشگاه طنازی می کنند و همه هم صفر هستند. ارزان ترینش سوناتایی است که 37 میلیون و 500 هزار تومان قیمت دارد و گران ترینش هم بی ام و X3 که 129 میلیون تومان معامله می شود.

کار نمایشگاه داری خیلی هم راحت نیست. خود حاج آقای بنز سوار می گوید که مسوولیت زیادی دارد که همه اش گردن نمایشگاه دار است به خصوص اگر خودرو امانی باشد. گرفتن خلافی، اطمینان از سالم بودن خودرو اعم از دستکاری بدنه از رنگ و تصادف، گرفتن خلافی برای اطمینان از سرقتی نبودن و یا نداشتن هیچ گونه فسادی.

سرمایه که زیاد باشد، خدا را شکر قدرت انجام کارهای مختلف هم بالا می رود. دیگر فقط خرید و فروش نیست. ثبت سفارش و واردات هم در کار می آید. حاج آقای بنز سوار، دارد از این خواسته ها و سفارش ها. اگر در تهران باشد و نمایندگی داشته باشد که هیچ. سفارش می دهد و قیمت می گیرد و ظرف زمان مشخص تحویل می دهد؛ اما اگر اتومبیل سفارشی در ایران وجود نداشته باشد یا چنان سفارش سخت گیرانه باشد که نیاز است از خارج وارد شود، آن هم برای حاج آقا چندان کاری ندارد. خرجش یک تلفن است به دوستانش در کشورهای حاشیه خلیج فارس و دوبی آن هم با تعرفه واردات 90 درصد. اما در کار ماشین هایی مثل LM و فراری نیست. واردات ماشین های ممنوع به ایران را در حوزه کاری کسانی می داند که با دستگاه های دولتی رفاقت دارند. هر چند که آن را هم مختص جوان های ژیگول می داند که قصد پز دارند نه سواری و استفاده کاری.

حاج آقا، بنز E280 را معمولا سوار می شود؛ اما گاهی هم 206 یا هیوندا می اندازد زیر پایش. ماشین باز نیست؛ اما اگر پایش بیافتند و ناچار شود ماشین را بفروشد، یکی دیگر سوار می شود. شاید یکی از ویترینی ها را.

آقای حسن متین صادقی، در تمام عمرش از خرید و فروش خودرو بیزار بوده؛ اما بعد از این که ساختمان مسکونی ساخت و واحد زیرین آن به فروش نرفت، آن را تجاری کرد و هشت ماه است که نمایشگاه دار شده؛ اما از نوع نمایندگی اش. یک عمر بی ام و سواری، تنها حلقه واصل او و دنیای کاری فعلی اش هست. خودش می گوید آن قدر اتومبیل شناس هست که تا اسمش را نخواند، نمی داند چیست.

ماشین های نمایشگاه، همه از آن شرکت بی ام و هستند. ارزان ترینش بی ام و 320 است که 70 میلیون تومان قیمت دارد و گران ترینش 630 کروک است که وقت معامله 200 میلیون تومان خرید و فروش می شود.

فرق این نوع نمایشگاه داری با نوع اول آن است که در هر خرید و فروش پورسانت ثابت ........( اجازه ندارم درصد آن را بگویم) به صاحب نمایشگاه تعلق می گیرد. قیمت را نیز شرکت تعیین می کند و میزان دخالت نمایشگاه دار در آن صفر است.

آقای متین صادقی، همه نوع مشتری دارد از نمایشگاه دار تا مشتری های گذری. نمایشگاه دارها زمانی خوب مشتری نمایندگی می شوند که قرار است تعدادی خودرو شرایطی فروخته شود آن هم بدون بهره و در اقساط بلند مدت. نمایشگاه داران این نوع خریدها برایشان صرف دارد. قسطی می خرند و نقد می فروشند آن هم با قیمت تعیینی خودشان.

هر شش بی ام و صف کشیده در ویترین، اگر قرار بر خریدشان داشته باشید، ارزان تر از هیچ نمایشگاهی که نیستند، هیچ که گران تر هم هستند آن هم تنها به یک دلیل" گارانتی اصل."

آقای صادقی خودش می گوید: خرید از نمایندگی مثل خرید از کمپانی است آن هم در آلمان. کیلومتر واقعا صفر است و در دوبی یا تهران صفر نشده است. گارانتی اش هم متفرقه نیست. شرکت ضمانت می کند آن هم برای دو سال.

تامین خودروی سفارشی آن هم فقط از محصولات شرکت هم از طریق نمایندگی انجام می شود. بعد از ثبت سفارش که غیر از مدل و رنگ خودرو مربوط به تودوزی و ظاهر آن است، زمان تحویل سه ماه بعد از آن است.

به غیر از نمایندگی ها که شرکت میزان پورسانت و حق فروشنده را تعیین می کند، پورسانت بقیه نمایشگاه دارها، بر اساس اتومبیلی که خرید و فروش می کنند و سرقفلی مغازه شان است. این را نمایشگاه دار خیابان شوش می گوید که تنها یک پژو 405 آن هم نه صفر را در ویترین نه چندان تر و تمیزش گذاشته است. زانتیای 27 میلیون تومانی کلان ترین معامله ای بوده که در تمام 50 سال نمایشگاه داری اش کرده است. حق کمیسیونی هم که نصیبش شده، 100 هزار تومان بوده است که به طور مشترک خریدار و فروشنده داده اند. خودش می گوید که چون مالیات و عوارض نمایشگاه داران خیابان های شریعتی و عباس آباد 10 برابر مغازه او است، تفاوت زیادی بین حق کمیسیون های دریافتی در معاملات وجود دارد.

ماشین سبک برای او پیکان و پراید است و سنگین فروشی و سفارشی فروشی اش، پرشیا و 405. که همه این ها برایش سودی در حد 40 هزار تومان (راست و دروغش گردن گوینده)، دارد.

بازار خرید و فروش خودرو رابطه خیلی نزدیک و مستقیمی با توان مالی مردم و رونق دیگر بازارها دارد. رکود بخش های تولیدی و مسکن، بازار خودرو را هم کساد می کند. مثل امسال که از ابتدای تابستان این رکود چشمگیر شده است. هرچند دست زیاد شده و بعضی ها نمایشگاه های آنچنانی زده اند؛ اما این شغل زمانی نانش در روغن است که دیگر بخش ها چرخشان خوب بچرخد.

شماره 86 دنیای خودرو

پنجشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۷

قوطی های سرکتاب گیران؛ از بخت گشایی تا زبان بند


"الهم صل علی محمد و آل محمد" «خانم‌ها، با ذکر یک صلوات دیگه، رو به قبله بشینید و سوره "یاسین" را شروع کنید.» گوینده، زنی تر و فرز است که دو اتاق تو در تو را بالا و پایین می ‌کند و به من و همراهم که در راهرو ایستاده‌ ایم، تشر می ‌زند که وارد اتاق شویم.

دور تا دور دو اتاق‌ ۱۲ متری جمعیت نشسته و فقط بالای اتاق جلویی، یک پشتی است و میزی کوتاه با چند کتاب دعا و قرآن، روی زمین که پشتش خالی است. آن جا، «حاج خانوم» می‌نشیند. سرکتاب باز می‌ کند و نسخه می ‌نویسد و دعا می ‌دهد برای حل مشکلات.

گزارش محافل دعانویسی و مشکل گشایی را در زیگ زاگ بخوانید.

سه‌شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۷

سخنرانی امام خمینی در نوفل لوشاتو

در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت.

مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، 5 آبان 1357

در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود.

مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، 10 نوامبر 1978

در جمهوری اسلامی زنان در همه چیز حقوقی کاملاً مساوی با مردان خواهند بود.

مصاحبه با روزنامه گاردین، نوفل لوشاتو، 1 آبان 1357

در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت.

مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، 2 نوامبر 1978

در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و اداره دستگاههی تبلیغاتی. در این منطق تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریان های مملکت از فر هنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاه های قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد. ما همه اینها را از بین خواهیم برد.

سخنرانی برای گروهی از دانشجویان یرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، 8 آبان 1357

ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم.

سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، 19 مهر 1357

برای همه اقلیت های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند.

کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، 9 نوامبر 1978

نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمی دهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم.

مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، 17 نوامبر 1975

دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل ین حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت.

مصاحبه با تلوزیون NBC ، نوفل لوشاتو، 11 نوامبر 1978

من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمی خواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم.

مصاحبه با تلوزیون اتریش، نوفل لوشاتو، 16 نوامبر 1978

در جمهوری اسلامی زن ها آزاد خواهند بود. در تحصیل هم آزاد خواهند بود. در کارهای دیگر هم آزاد خواهند بود.

مصاحبه با هفته نامه گاردین، نوفل لوشاتو16 نوامبر 1978

پس از رفتن شاه من نه رییس جمهور خواهم شد، نه هیچ مقام رهبری دیگری را به عهده خواهم گرفت.

مصاحبه با روزنامه لموند، نوفل لوشاتو، 9 ژانویه 1979

پنجشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۷

بنزین فروشان آزاد جاده ای


خیلی ناآشنا و نامفهوم نیست معنای تکان دادن یک گالن کوچک در کنار خیابان و یا جاده. معنا و مفهوم آن این است که "برادر، بنزین ندارم. مرام به خرج بده به اندازه یکی–دو لیتر".
این تصویر آشنا تا یک سال پیش خیلی زود به نتیجه می رسید و حداقل یکی دو نفری مددکار ماشین مانده در راه می شدند؛ اما الان و بعد از «سهمیه بندی بنزین» در تیر ماه ۸۶، این تصاویر خیلی زود جمع و ختم به خیر نمی شوند. مگر با چند اسکناس سبز رنگ هزار تومانی. یعنی خرید و فروش خیابانی و جاده ای بنزین.
ادامه مطلب را در
زیگ زاگ بخوانید.

یکشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۷

امنيت این دیار براي فاحشه ها و دزدان

سال 78 یا 79 بود. یکی از روزهای تابستان، طبق معمول همیشه چندتایی برای تهیه یک گزارش راهی کوچه پس کوچه های شهر شدیم. حول و حوش پل چوبی بودیم. خیابان را چندان مثل همیشه ندیدم. انگار جمعیت با محیط غریبه بودند و کمی هیجان زده. چند قدم پایین تر، این وضعیت تشدید شد. فضولی های جوجه خبرنگاری بیرون زد و پیش رفتیم. جمعیت به سمت میدان بهارستان می رفتند. به میدان رسیدیم که.........جمعیتی دیدیم کمی ایستاده و بیشتر متحرک. جمعیت برای اعتراض از جنس همان سال ها جمع شده بودند. محو فضا شدیم که این جا چه خبر است؟ خواستیم میدان را دور بزنیم تا موضوع دستمان بیاید. چند نفر دوربین به دست دیدیم و تعداد زیادی پلیس. محو ساختمان های اطراف بودم که دوربین ها از پنجره هایشان سرک می کشیدند که صدایی مردانه و بسیار آمرانه گفت:" همراه من بیایید." عین حاجی های تلویزیون بود. پیراهن خاکستری که روی شلوار گشاد خاکی رنگ شش جیب افتاده بود با صورتی پر مو. نتوانستیم یا نخواستیم چیزی بگوییم، هر چه بود دنبالش روانه شدیم و بردمان به داخل کلانتری بهارستان. آن جا بود که سیل جمعیت را دیدیم. بیشتر از بیرون، آن جا، آدم بود. بیشترشان هم مرد بودند. در میان آن ها ما سه نفر با ظاهری دانشجویی و سراندرپا سیاه پوش، همراه یک مادر و دختر بسیار محجبه که کلمن به دستشان بود و از دم یک مغازه گرفته بودنشان و بسیار می ترسیدند یک دختر 21 یا 22 ساله که هیچ نگران و مضطرب نبود حتی با آن خط چشم خاصش. به محض این که از خانه ای بیرون آمده بود، گرفته بودندش. حاجی ها آن جا زیاد بودند. یکی از حاجی ها دستور داد مینی بوسی بیاید برای انتقال دستگیر شدگان. زنان را که همان شش نفر بودیم راهنمایی کردند که پایین برویم تتا منتقلمان کنند. در انتظار مینی بوس بودیم که دختر 21 یا 22 ساله را چندتا از حاجی های جوان صدا کردند به یک اتاق و پشت سرشان هم در را بستند. آماده بودیم برای رفتن و بیش از همه کنجکاو آن در بسته که بیش از 5 دقیقه بسته نماند. دختر وقتی بیرون آمد کمی روسری اش را جلوتر کشیده بود و آن خط چشم خاصش را هم پاک کرده بود. خیلی آرام و با لبخندی ریز از جلوی ما رد شد و با تایید همان حاجی های جوان از در بیرون رفت یعنی دقیقا همان وقتی که ما منتظر مینی بوس بودیم. شماره داد یا نه، نمی دانم؛ اما هر چه بود جرمش از خرید کلمن و نگاه کنجکاو به در و دیوار کمتر بود.

این خاطره را بارها و بارها مرور کرده ام؛ اما امروز جور دیگری در ذهنم جان گرفت. وقتی شنیدم دسترنج را فیلتر کرده اند، جدا از هر عیب و نقصش، دلم گرفت. مثل زمانی که ایلنا فیلتر شد یا حتی الف یا روزنامه هایی که بسته شدند، تمام مدت تصاویر آن روز در ذهنم رژه رفتند و از امنیتی که ندارند دلم گرفت و مدام این جمله تکرار شد:" در این دیار امنیت فاحشه ها و دزدان بیش از همه است و آسودگی خاطرشان نیز".

دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷

رسم پهلوانی امروز

بعد از سال‌ها، امروز رفتم زورخانه، برای یک گزارش. اما ته وجودم دنبال اون شب‌هایی می‌گشت که با پدر بزرگوار می‌رفتم آنجا و چقدر دلم می‌خواست من هم بپرم وسط گود و مثل بقیه میل بگیرم؛ اما همیشه فقط کیف دیدن پدر پهلوان که برایش زنگ می‌زدند تا وارد زورخانه می‌شد و بعد هم میان گود ورزش می‌کرد، نصیبم می شد.

خلاصه که امروز رفتم؛ اما سکوت زورخانه و گود خالی و وسایل بدن سازی مدرن در کنار گود و نو نواری فضا، هیچ چیز از کودکی و سال‌های پیش برایم تداعی نکرد.

اما با صاحب زورخانه دقایقی گپ زدم البته بعد از آن که از خیر گرفتن پول برای صدور اجازه تهیه گزارش گذشت. از مرام و مسلک و جوان‌های امروز و دیروز گفت. گله داشت از سستی ایمان امروزی‌ها که نسبت به دیروزی‌ها و پیش از انقلابی‌ها چندان اهل مذهب نیستند و دل به خدا ندارند. وقتی گله می‌کرد، رد نگاهش را دنبال کردم که به گردنم می‌رسید که کمی از روسری بیرون افتاده بود.

چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۷

مسوول بخش خاورمیانه ولوو:در ایران می مانیم

Download the original attachment

ژان اریکسون ، مدیر میانسال ولوو، از سال 1979 مسوول بخش خاورمیانه این شرکت خودروسازی است، که به طور دوره‌ای به کشورهای مختلفی که ولوو در آن فعالیت دارد ، سرکشی می کند.

این سفرها و سرکشی‌ها برای نظارت بر کیفیت تولیدات در کشورهای مختلف است. تیم کاری او، حضور مستمری در کشورها و نظارت بر تولیدات دارند. به همین دلیل است که با اطمینان، کیفیت لوله‌های تولیدی در کارخانه اراک را مطابق و برابر با اصل آن می‌داند .

آقای اریکسون، سیاست جهانی شدن ولوو را یکی از عوامل ایجاد کارخانه در پنج قاره دنیا می‌داند .

این شرکت برای آن که برنامه‌های توسعه‌ای خود را اجرا کند، سالانه دو میلیون دلار برای آموزش تکنسین‌هایش هزینه می‌کند و 300 میلیون یورو نیز هزینه تحقیقات شرکت می‌شود .

مرد سوئدی، خوش مشرب‌تر از باقی اعضای تیم کاری اش است. تنها وقتی حرف از فشارهای جهانی برای محدودیت فعالیت ولوو در ایران می‌شود، بیشتر از آن که پاسخ دهد، با کلمات بازی می‌کند. بی‌آن که جواب صریحی بدهد، با خونسردی گویی که جواب کاملی داده باشد و بحث را کامل کرده باشد، منتظر شنیدن باقی سوالات است.

او، برای شروع مصاحبه با لبخند پذیرایی می‌کند .

آقای اریکسون، سهم ولوو از بازار خاورمیانه چه میزان است ؟

  • سهم ولوو در این بازار 11 درصد است. اما این سهم و نوع فروش ماشین‌های ولوو در کشورهای مختلف متفاوت است . برخی کشورها اساس توسعه شان راه سازی و جاده سازی است که درخواست ماشین‌هایشان با کشوری که در بخش صنعتی فعال است، متفاوت است . اکنون با توجه به این که کارخانه‌های سیمان در این منطقه با حداکثر ظرفیت در حال تولید هستند، ماشین‌هایی از نوع لودر و بیل بیشترین درخواست را در این مناطق دارد . در کشورهای سرمایه‌دار و پول‌دار نیز، بیشترین هزینه در بخش توسعه شهری و ساخت و سازهای ساختمانی صورت می‌گیرد.

سهم ولوو از بازار ایران چقدر است ؟

  • از نظر رتبه و مقام ایران در بین 10 کشوی قرار دارد که در بازار بین‌الملل فعال هستند . اکنون از هر 10 دستگاه و ماشینی که ایران خریداری می‌کند، به طور متوسط سه دستگاه آن متعلق به شرکت ولوو است . از این جهت رتبه و جایگاه ایران در خاورمیانه، آسیا، آفریقا، اقیانوسیه و استرالیا ششم است . با توجه به چنین سابقه و درجه‌ای، بازار ایران برای ولوو بسیار مهم است و توجه خاصی به آن دارد و از بازارهای هدف ولوو محسوب می شود.

در مقایسه بازار ایران و ترکیه، کدام یک در رده بالاتری قرار دارند ؟

  • به دلیل تفاوت‌های توسعه‌ای که هر یک از کشورها دارند، مقایسه چندان کامل و به درستی نمی‌توان داشت . ایران یک کشور در حال توسعه است و در این راه بخش عمده انرژی و سرمایه‌اش را برای توسعه در بخش‌های صنعتی متمرکز کرده است. فعالیت‌های صنعتی، ماشین‌آلات خاص خود را می‌خواهد. اکنون ماشین‌های معدنی و راه سازی برای ایران در الویت اول قرار دارند .

بازار ایران بازاری فعال و در حال توسعه است و روند افزایشی آن همراه با توسعه اقتصادی و صنعتی که در پیش گرفته، ادامه دارد و در آینده گسترده‌تر هم خواهد شد؛ اما در مورد کشوری مانند ترکیه، وضعیتش با ایران کاملا متفاوت است. بازار ترکیه به حالت اشباع درآمده و می‌توان گفت روند حرکتی آن نیز متوقف شده است .

ولوو برای توسعه فعالیت‌هایش در ایران چه برنامه‌هایی برای آینده دارد؟

  • ولوو به عنوان یک کارخانه‌ای که در حال توسعه فعالیت‌هایش است و در عین حال سعی می‌کند کیفیت محصولاتش را حفظ کند و رضایت مشتریانش را نیز در نظر بگیرد، باید همیشه به فکر توسعه باشد. آن هم در کشورهای در حال توسعه. خواسته اصلی ما در ایران نیز توسعه فعالیت‌ها به خصوص با بخش دولتی است. بخش‌ها و فعالیت‌های مهمی در ایران در دست دولت است . در واقع بخش‌های اصلی اقتصاد مثل معدن و . . . . در اختیار دولت است. با توجه به این که پیش از این نیز با دولت کار می کردیم، می خواهیم این همکاری همچنان ادامه پیدا کند . چون ماشین‌های سنگین مورد نیاز آنها را داریم ؛ البته ادامه همکاری‌ها به شرایط دولت هم بستگی دارد . این که چه میزان طرح‌های بزرگ عمرانی دارد و بودجه تخصیصی آن چقدر است.

یعنی بخش خصوصی جذابیت‌های چشمگیری برای ولوو ندارد؟ یا چندان قابل اطمینان نمی دانیدش ؟

  • ما فروشنده‌ایم و طرف مقابل خریدار، در نتیجه تفاوتی برای ما نخواهد داشت . اما با توجه به نوع تولیدات ما و فعالیت‌های دولت که در بخش‌های اصلی و بزرگ است و نیاز به ماشین‌های سنگین دارد ، همکاری ولوو با بخش دولتی بیشتر است . اما در آینده و در راستای توسعه فعالیت‌های ولوو در ایران، همکاری بیشتری با بخش خصوصی خواهیم داشت .

بسیاری از فعالیت‌های شرکت‌های خارجی و همکاری‌های آنها با ایران و شرکت‌های ایرانی به دلیل فشارهایی که به واسطه فعالیت‌های هسته ای ایران وجود دارد، محدود یا قطع شده است. وضعیت شرکت شما چگونه است ؟

  • این فشارها بر روی ولوو نیز وجود دارد و در بسیاری موارد و مواقع دست و پای ما را بسته است . با این وجود ولوو همچنان خواهان ادامه فعالیت‌هایش در ایران است و با وجود فشارهای موجود ، ولوو تاکنون راه‌هایی برای ادامه فعالیت‌هایش در ایران پیدا کرده و همچنان فعال است .

منظورتان این است که منافع ولوو در ایران آنچنان است که در مقابل فشارهای بین‌المللی بایستد و مقاومت کند ؟

  • به هر حال تا دلیل محکم و کافی نباشد و به ما اعلام نشود، نمی توانیم فعالیت‌هایمان را محدود یا قطع کنیم . در حال حاضر و تا امروز هیچ دلیلی که بخواهد کار ولوو را قفل و متوقف کنیم، وجود نداشته است. پس ایران را ترک نمی‌کنیم .

اصلی‌ترین رقبای ولوو در ایران کدام شرکت‌ها یا کشورها هستند ؟

  • سهم شرکت‌های مختلف از بازار ایران متفاوت است . اما کوماتسو و کاترپیلار اصلی‌ترین رقبای ما محسوب می‌شوند که البته اکنون کاترپیلار بسیار کم رنگ شده است .

شرکت‌های چینی در کجای دایره رقبای شما قرار دارند ؟

  • آنها هم فعالیت‌های خود را مدتی است که شروع کرده و پیش می‌برند . به هر حال ولوو شرکت‌ها و تولیدکنندگان مختلف را تحت نظر دارد . شرکت‌های چینی هم در آینده می توانند خطرناک باشند. به همین دلیل از هم اکنون آنان را تحت نظر داریم و مونیتور می‌کنیم .

این گفت و گو در شماره دوم ماهنامه هپکو منتشر شد.