شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۸

رفتن بی بهای مرتضوی شادی ندارد

اولین بار سال 79 بود که دیدمش. بعد از آن تعطیلی های فله ای. پشت میزش نشسته بود با لباسی سبز به نظرم.
حس خوبی نداشتم از او. باورش سخت بود که همه آنها کار او به تنهایی باشد. کارهای بزرگ را مردان بزرگ می کنند. مردی کوتاه بود با شکمی برآمده. بهتر است فکر کنم کارش بزرگ نبود؛ حتی در خباثت.
ورق که می زنم یاد روزی می افتم که سلامتیان را احضار کرده بود. تا ظهر نشاندش منتظر. ساعت از 12 گذشته بود و نزدیک یک شده بود. خودش بیرون آمد و به اتاق منشی رفت تا ساندویچی را که سفارش داده بود بخورد. احضارشدگان گرسنه در اتاق بودند و او در حال خوردن. بعد از آن بود که اجازه ورود داد تا پرونده قطور را بخوانند. اجازه برای همان روز و ساعت بود. از عدلش بدم آمد که ذره ای نداشت.
نامش را هر بار که می شنیدم، مثل دیگران حسی از نوع انزجار داشتم. به خصوص وقتی به یاد می آوردم که چه ملعبه ها که نمی کرد در دادگاه هایش. حتی در بازجویی ها و نتایجش. چنان که در پرونده زهرا کاظمی کرد و گناهش را گردن دیگری انداخت.
اما یک بار هم خنده ام گرفت از نامش. وقتی شنیدم حقوق مطبوعات درس می دهد در دانشکده خبر. او رابطه ای نمی توانست با حق داشته باشد. حق، انصاف می خواهد. تعقل می خواهد. عدل می خواهد. اما بی پشتوانه درس می داد به گمانم.

و این آخری ها. تمام حرصش را از علوم انسانی خالی کرد در کیفرخواستی که برای سعید حجاریان نوشته بود و دفاعیه ای که برایش تنظیم کرده بود. توجیه کردم که حق دارد. نه از علوم چیزی می داند و نه انسانی می شناسد.
متنش بیشتر شبیه خوش رقصی بود در آخرین روزهایش. شاید التماس دعایی برای ماندن؛ اما نماند.
رفتنش شادم نکرد. تبریک گفتیم به هم؛ اما جنس شادی نداشت. بی بها رفتن سودی ندارد. این همه سال نیش زد و بی نیش برود؟ بی جراحتی؟ بی پاسخی؟ بنشیند بر مسندی و بازی ها بسازد برای امروزش به نام دین و حفاظت از نظام و جزا کند و بغض و کین بسازد از انسانیت، بعد بی بها برود؟ این هم شرط انصاف نیست. امروز باید پاسخ دهد. امروز باید جزا ببیند؛ حتی اگر خود بازیچه بوده است. رفتن بی بهای مرتضوی، شادی ندارد. افسوس دارد. او باید بگوید چه ها که نکرده. چه حرمت ها که نشکسته و چه پرده دری ها که نکرده برای پر کردن روزهای خوش خدمتی اش.آه و نفرین بسیاری با اوست؛ اما این همه آن چیزی نیست که باید باشد.

یکشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۸

دادستان، اعتماد ملی را هم توقیف کرد

سحام نیوز خبر داده که روزنامه اعتماد ملی به دستور نماینده دادستانی به طور موقت توقیف شد.
حسین کروبی، با اعلام این خبر، گفته است: یک شنبه شب، نماینده دادستانی با حضور در چاپخانه روزنامه اعتماد ملی، توقیف موقت این روزنامه را اعلام کرد.
فرزند مهدی کروبی علت توقیف روزنامه را چاپ نامه کروبی در پاسخ به هتاکی های صورت گرفته نسبت به وی دانست.
این روزنامه در شرایطی توقیف شد که ساعت 4 عصر روز دوشنبه قرار بود حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی در حمایت از این دو کاندیدای معترض و مدافع حقوق زندانیان غیرقانونی که در واکنش به نتیجه انتخابات زندانی و محاکمه می شوند و در مواردی نیز مورد آزار قرار می گیرند، در مقابل دفتر روزنامه اعتماد ملی تجمع کنند.

آقای وزیر به جای ارعاب رسانه ها، با جان مردم بازی نکنید

مرداد ماه امسال، ماه سقوط بود و علاوه بر خسارات مادی، جان بسیاری را گرفت.
میزان خسارت مادی تنها دو حادثه توپولوف و ایلوشن به گفته
معاون اتكايي بيمه مركزي، 11 ميليون يورو برآورد شده است.
در این شرایط رسانه ها به حکم وظیفه اخبار مربوط به این حوادث را منتشر کردند؛ اما در مقابل وزیر راه و ترابری اظهار نظر عجیبی کرده است.
وی به سیاق دیگر مسوولان دولتی که طی چهار سال اخیر همه چاله هایی را که خود کنده بودند را گردن رسانه ها انداختند، این بار نیز انگشت اتهامش را به سمت آنها گرفته و گفته است: "به رسانه‌ها هشدار مي‌دهم كه بر روي سوانح هوایی مانور ندهند"

حمید بهبهانی که استاد احمدی نژاد در دوران تحصیلش بوده، در جمع خبرنگاران گفته است: به رسانه‌ها هشدار مي‌دهم كه بر روي سوانح مانور ندهيد و به جاي آن اعتمادسازي كنيم.
وی، در مراسم افتتاح دومين پايانه ILS باند 11 فرودگاه امام خميني، در ادامه حرفش گفته: حرف رسانه‌ها بر روي مردم تاثير مي‌گذارد. در حال حاضر مردم دودل شده‌اند و وظيفه شما رسانه‌هاست كه اعتمادسازي كنيد، ما نيز در جهت نوسازي ناوگان حركت مي‌كنيم.
بهبهاني با بيان اينكه رسانه‌ها باعث شده‌اند مردم نسبت به صنعت هوايي بي‌اعتماد شوند،‌ گفته: شما مي‌خواستيد سانحه سقوط توپولوف را مثل بمب بتركانيد كه اين كار را انجام داديد.
آقای وزیر گویا فراموش کرده که آن چه سقوط کرده هواپیما بوده و باعث و بانی آن هم رسانه ها نبوده اند؛ بلکه به دلیل آن که ایشان عنوان "مسوول" را یدک می کشند، مسوول پاسخگویی هستند. اگر مردم هم دو دل شده اند از عملکرد شما است نه رسانه ها. چرا که هنوز در برخی رسانه ها می توان نشانه هایی از مسوولیت پذیری را دید تا فردا روز مردم به آنها نیز چون شما بی اعتماد نشوند و دروغگو و پنهان کار خطابشان نکنند.
آقای وزیر، به جای ارعاب رسانه ها، امنیت جان مردم را تضمین کنید.

اعتراف گیران به زودی در کوزه می افتند

سال 80 بود که قاضی یکی از شعب دادگاه جنایی خبر از قتل دختر 21-22 ساله ای را داد که در منزلش خفه شده بود. منزل دختر در شرق تهران بود و در ساعات اولیه صبح به قتل رسیده بود. یکی از همسایه های آپارتمان در تحقیقات اولیه گفته بود که پسری را در هیبت سرباز در حال فرار از ساختمان دیده است. از قضا در بازرسی وسایل دختر شماره ای پیدا شده که او هم سرباز بود. ماموران آگاهی سرباز را دستگیر کردند. کل آشنایی پسر با آن دختر در حد همان شماره ای بوده که داده بود؛ اما دیگر خبری نداشت. نه از دختر و نه از قتل او و نه آدرس منزلش. یک یا دو روز بعد، مامور دایره 10 ویژه قتل اداره آگاهی سرباز را با خود به دادگاه و همان شعبه آورد که انکار کرده بود همه داستان را. سرباز روی صندلی نشست و گفت دختر را او به قتل رسانده. بعد از آن تلویزیون خانه شان را سرقت کرده است و دایی اش نیز در حمل و نقل کمک حال او بوده است.

آن روز، پسر پای یک چشمش چنان کبود و ورم کرده بود که نمی دید و یک دستش را هم از کتف نمی توانست تکان دهد. اما اعتراف کرد به قتل. دایی پسر هم دستگیر شد. او هم کمی نوازش شد؛ اما زیر بار هیچ چیز نرفت تا پلیس فردی را دستگیر کرد که به سرعت اعتراف به قتل و سرقت کرد و باقی قضایا. سرباز و دایی اش هم آزاد شدند.

قصه دادگاه های امروز هم به شدت شبیه داستان همان سرباز است. با این تفاوت که هیچ کس شاهد ادعای اول آنها نبوده و اکنون تنها کسانی را می بینیم که اغفال شده اند و نه تنها به جرم خود اعتراف می کنند آن هم مثل یک گروه سرود کاملا همنوا با هم؛ بلکه بخش دوم سناریو را هم اجرا می کنند و با مناسبت و بی مناسبت، نام میرحسین موسوی را به عنوان محکوم، توهم زده و ناقض قانون می آوردند. این داستان شاید عاقبتش به خوشی سرباز نباشد. آن سرباز نه شکایتی کرد بابت دست و کتف و آبرویش نه کس دیگری مدعی شد تا اعتراف گیران زوری، پای میزی کشیده شوند. این بار آش بیش از حد شور شده و آشپزان یادشان رفته آش دیگر به ذایقه هیچ کس خوش که نمی آید هیچ؛ بلکه ممکن است این بار آشی روغن دار برای آشپزان ناشی بپزند.

چهارشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۸

آقای لاریجانی، شما برای خوشایند چه کسی تکذیب می کنید؟

سال 80 بود یا 81. انتهای اداره آگاهی شاهپور، دایره ویژه ای برای برخورد با تجاوز به عنف و زورگیری و ارازل و اوباش ترتیب داده بودند. اکثر کسانی که دستگیر می شدند از این قبیل افراد بودند و به طور طبیعی مرد بودند مجرمان و همین طور کسانی که به آن دایره رفت و آمد داشتند. یک روز دایره حالت خیلی غیر طبیعی داشت. زنی گوشه ای نشسته بود و چادرش را تا پایین صورت کشیده بود. در همان حالت هم مشخص بود که سرش را به پایین خم کرده است. کمی دورتر مردی عصبانی با صورتی سرخ و مامورانی که خونشان به جوش آمده بود و چند متهم که اگر اشتباه نکنم 7 یا 8 نفر بودند و اکثر آنها هم افغان. افسران تک به تک لگد یا پس گردنی محکمی نثار متهمان می کردند. گاهی هم مرد عصبانی حمله می کرد به سمتشان. زن اما هیچ حرکتی نمی کرد. هزار فکر کردیم؛ اما آخر مشخص شد او که بیش از همه در آن جمع شرمنده بود و حتی در تاریکی خیمه چادرش نیز سر بالا نمی گرفت، توسط آن چند متهم مورد تجاوز قرار گرفته است. مرد عصبانی نیز شوهرش بود که بعد از ماه ها جستجو توانسته بود کسانی را که زنش را در خیابان دزدیده بودند و به او تجاوز کرده بودند را پیدا کند و تحویل پلیس دهد. او زنی داشت که چندین بار قصد خودکشی داشت و با اصرار او حاضر شده بود به قانون متصل شود.

چند روز پیش مهدی کروبی خبر از آزارهای جنسی معترضان نتیجه تقلبی انتخابات داد و خواستار رسیدگی به آن شد. منبع او کسانی بودند که یا به دفترش مراجعه کرده بودند و یا به گفته فرزندش، با دفتر روزنامه تماس گرفته اند.

امروز آقای لاریجانی به عنوان رییس مجلس اعلام کرده که چنین مباحثی را یک ماه پیش از این شنیده و هیاتی نیز این موارد را بررسی کرده اند و مشخص شده این اخبار کذب است.

اینجا چند شبهه پیش می آید:

- هیات ویژه ای که شما تشکیل داده اید هنوز موفق به ورود به بازداشتگاه غیرقانونی منفی چهار وزارت کشور هم نشده و دادستانی مانع از بازدید نمایندگان مجلس از بازداشتگاه ها شده است، پس چگونه تحقیق و بررسی کرده اید؟ ظرف یک ماه با کدام بازداشتی ها صحبت کرده اید؟ آنها که در بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک بوده اند؟ اگر این طور است چرا از وضعیت نامناسب آن زودتر خبر ندادید و نسبت به آن اعتراض نکردید؟ فرض اول آن است که شما در بازداشتگاه ها حاضر شده اید و همه چیز را مناسب دیده اید. در این شرایط چرا هیات ویژه شما به رفتارهای دادستانی و مسوولان که مانع تحقیق آنها از وضعیت بازداشتی ها شده اند، معترض هستند؟

فرض دوم آن است که شما بررسی نداشته اید در این خصوص؛ اما اکنون بر اساس احساس وظیفه ( چرا در مقابل کسانی که به شما رای داده اند احساس وظیفه نمی کنید؟ این احساس در مقابل چه کسانی است؟) تشخیص داده اید که در شرایط کنونی جامعه، تنش و ترس بیشتر صلاح نیست و در نتیجه به قول کیهانی ها ماله به دست گرفته اید.

- در نوشته هایی که از زندان های دوران شاه نیز به جای مانده، آنجا که صحبت از آزارهای جنسی می شود، صداها آرام تر می شود و کلمات کم رنگ تر. این مربوط به چهاردیواری زندان نیست. رسم جامعه ایرانی است. زنان به عنوان بزرگ ترین و اصلی ترین قربانیان تجاوزات جنسی همواره در مقابل این مساله لب فرو می بندند. همچون آن زن که مورد ظلم قرار گرفته بود؛ اما در زیر چادرش هم شرمنده بود. آقای لاریجانی، اگر شکایت به شما نیاورده اند یا از ترس جان است یا بی آبرویی بیشتر و یا تهمت. اگر روزی جای زنان این خاک قرار بگیرید، خواهید دید که بسیاری حتی زمانی که در خیابان مورد آزار کلامی هم جنسان شما قرار می گیرند از بیم آن که هدف تهمت سایران قرار نگیرند، سر به زیر می اندازند و در جمعیت گم می شوند. پس سکوت را بی دلیل ندانید و نشانه عدم صحت خبر.

- بار اولی نیست که خبر آزار جنسی شنیده می شود؛ اما این بار رسانه ای شده است. یک نفر مثل سردبیر رسالت رفتار کروبی را بزرگ نمایی خوانده است( این حرف معنای تایید می دهد؛ البته تایید مساله ای کوچک که نیازی به گفتن نداشته)، برخی هم آن را ناپخته می دانند که بیشتر خوراک تبلیغاتی برای رسانه های بیگانه درست می کند؛ اما هیچ یک پاسخ نمی دهند که اکنون وضعیت کسانی که در زندان ها بوده اند یا هستند چه می شود؟ شاید باز هم نیاز باشد تا قربانی از میان فرزندان یکی از مسوولان پیدا شود تا جنایتی همچون کهریزک رسوا شود.

آقای لاریجانی، زمانی که کوس رسوایی چنین جنایاتی بلند شود، آن موقع برای خوشایند چه کسانی تکذیب خواهید کرد؟

چهارشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۸

چهارشنبه عجیب از اعتراض در سکوت تا آبروی پلیس

امنیتی ترین مراسم امروز در مجلس بهارستان برگزار شد. در حالی که در بیرون مجلس جمعیتی از باتوم و چوب به دستان ایستاده بودند و مردمی که توقفشان ممنوع بود.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. از روز قبل در بالای میدان بهارستان چند دوربین جدید مستقر شده بود.
- روز چهارشنبه عجیبی بود.از صبح ساعت 9.5، تمام کسانی که در محدوده میدان فردوسی، خیابان جمهوری، میدان شهدا و میدان بهارستان بودند، تلفن همراهشان قطع شد.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. ماموران خیلی زیادی در میدان فردوسی، خیابان بهارستان، پل چوبی، میدان شهدا ایستاده بودند آن هم از قبل از ساعت8 صبح.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. پیرمردی 70 ساله، با کلاه سبزی که نشان از سید بودنش داشت، چوب به دست و با جلیقه ای پلنگی نشسته بود. کمی دورتر از او مرد میانسالی با جلیقه هدیه شده و باتومی که در دست داشت، ژست گرفته بود تا عکسی به یادگار بگیرد.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. موتورسواران هر نیم ساعت یک بار مانور قدرت می دادند دور تا دور میدان بهارستان و مردم هم نفرینشان می کردند با صدایی آهسته و زمزمه وار.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. سربازانی که نگاه خشم آلود مردم را می دیدند، می گفتند "ما فقط سربازیم خوب."
- روز چهارشنبه عجیبی بود. ساعت 9 صبح، چندان ساعت مناسبی برای حضور مردم به اعتراض نبود؛ اما بسیاری آمده بودند و اکثریت هم با زنان بود.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. هیچ کس شعار نداد؛ حداقل تا ساعت 11.5؛ اما طاقت همین سکوت هم گویا برای چماق به دستان سخت است؛ چنان که خود حمله کردند و حداقل به اندازه یک ون آدم پر کردند و بردند. یک جوان را هم چنان زدند که خونین شد سر و صورتش.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. اجازه تردد را از مردم در پیاده رو هم گرفتند و آن را خالی کردند. بعد از آن نوبت به مغازه ها و پاساژها رسید تا هیچ بهانه ای برای ماندن نباشد.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. صبح در میدان بهارستان و چند ایستگاه مترو مردم معترض شدند به عدم رسمیتآن چه نتیجه انتخابات است و عصر ساعت 6 در میدان ولی عصر تا میدان ونک. دسته دسته مامور است که این روزها از شمال به جنوب و از شرق به غرب تهران می روند.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. برای تقویت نیروهای چماق به دست، در ساعات مختلف انواع آب میوه و کیک در میانشان توزیع می شد.
- روز چهارشنبه عجیبی بود. با این همه اعتراض، چگونه نمایندگان مردمی هستند که گوشهایشان را گرفتند و قبول کردند باطلی را که در خیابان ها فریاد می زنند که قبولش نداریم؟

این دیگر ربطی به چهارشنبه عجیب ندارد؛ اما نمی دانم اعتماد از دست رفته پلیس بر سر ماجرای کوی دانشگاه را که سردار قالیباف و سردار طلایی، ذره ذره توانستند جمع کنند و بهای آن را هم دادند، از این به بعد چگونه می خواهند جلب کنند. آن زمان فقط کوی دانشگاه بود و امروز کشور. آن زمان چند روزی طول کشید و شاهدان چندانی هم نداشت؛ اما اکنون بیش از 50 روز است که سبزهای دولتی که از بیت المال نان می خورند چوب و باتوم بر سر و بدن مردم می کوبند و گاز در صورتشان می زنند و جوانانشان را یا به بند می کشند یا جنازه تحویلشان می دهند و یا در بهترین حالت به جای آن که از مردم بی سلاح در مقابل چند لباس شخصی دفاع کنند، تنها می گویند کاری از دست ما ساخته نیست. سرداران، آبروی پلیس را به چند فروختید؟ در چشم بسیاری که نگاه می کنم خجالت است. بسیاری دوست دارند یاری گرمردم باشند؛ اما موظفشان کرده اند.

سه‌شنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۸

محقّق داماد:آقای شاهرودی، امنیت اجتماعی در دوران شما و در ملاعام ویران شد

دكتر مصطفی محقّق داماد، استاد كرسی فقه و حقوق و فلسفه، است. وی در نامه ای خطاب به آیت الله شاهرودی، رییس قوه قضائیه با ابراز تاسف از برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری گفته است:«ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمی‌نهادید.»

متن این نامه در روزنامه اطلاعات منتشر شده است.

حضرت آیت الله جناب آقای‌هاشمی شاهرودی،ریاست محترم قوه قضاییه

با سلام وتحیات

به خاطر دارم نیمه اردیبهشت 1358 برای زیارت عتبات عالیات به نجف اشرف مشرف شدم. در بدو ورود مرحوم شهید آیت الله سید محمد باقرصدر طاب ثراه نگارنده را سرافراز فرمودند و به همراه یکی از دوستان مشترکمان به محل اقامت اینجانب تشریف فرما شدند و زیارت ایشان نصیبم شد. چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که هرگز از خاطرم نمی‌رود. ایشان از مباحثات با ابن عمّشان امام موسی صدر، و یادداشت‌های درس مرحوم والدما، آموزگار جاودان فقاهت مکتب قم‎ «آیت الله سید محمد محقق داماد» و نظریات جدید مطروحه در این مکتب سخن گفتند. از استاد مرتضی مطهری که شهادتشان تازه رخداده بود و نظراتشان گفتگو به میان آمد. آنگاه ایشان خطاب به اینجانب فرمودند «این روزها آقای سید محمودهاشمی که گویی فرزند من است برای حفظ جانش عراق را به قصد قم ترک کرده است و نوید دادند که ایشان می‌تواند صدیق همفکرگرانبهایی برای شما باشند». من که نادیده خریدار شده بودم نخستین بارکه جنابعالی را در قم زیارت کردم، درست همان یافتم که فرموده بودند. اینک به حکم ولایت دوستی، و با استفاده از حقوق شهروندی، مایلم که بی پرده سطور زیر را به عرض برسانم:‏

حضرت آیت الله

به عقیده اینجانب بالاترین و بزرگترین ره آورد تحولات قرن حاضر برای بشریت معاصر قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری است. این گفته حقوقدانان جهانی به هیچوجه گزاف نیست که ارزیابی نظام قضایی و حقوقی یک جامعه بر محور قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری و اجرای آن در جامعه دور میزند و برهمین محور باید سنجیده شود.‏

‏به موجب این گونه اصول قانونی است که اشخاص می‌دانند چه عملی جرم است تا اگر مرتکب شوند مجازات می‌شوند و اگر اجتناب کنند با خیال راحت می‌توانند در کنار خانواده با آرامش به زندگی ادامه دهند و کسی به آنان کاری ندارد؟ و در فرض ارتکاب به چه مجازاتی مجازات می‌شوند و چگونه و با چه آداب و موازینی مجازات بر آنها اجرا می‌گردد؟ و اگر متهم شدند از چه حقوقی برخوردارند و چگونه دردوران اتهام با آنان برخورد می‌شود و چگونه آنان می‌توانند دفاع کنند؟

معتقدم این نظام نامه‌ها هرچند نگارش و تنظیم آن در قرن حاضر انجام گرفته، ولی مبانی و اصول آن چنان عقلانی است که نمی‌تواند با تعلیمات راقیه اسلام متکی بر اجتهاد مفتوح شیعی منطبق نباشد. و لذا در دوران سابق مورد تایید فقیهان بزرگ زمان خویش نظیرآیت الله نائینی و آیت الله مدرس اعلی‌الله مقامهم و خوشبختانه پس از انقلاب اسلامی مورد تایید مراجع رسمی قرار گرفته است.

معتقدم که محور اصلی خواسته ملت ایران در انقلاب مشروطیت تحت عنوان تشکیل عدالت خانه در واقع تقنین همین اصول و موازین بوده و در انقلاب اسلامی هم، ما شاهد بودیم که یکی از انگیزه‌های خیزش مردمی نقض همین اصول در بیدادگاههای اختصاصی بود.

جناب آقای‌هاشمی شاهرودی‏

‏ تحمل بفرمائید که به صراحت به حضورتان عرض کنم که درزمان شما، نه نظرا بلکه عملاً، این رکن اساسی امنیت اجتماعی نه تنها متزلزل بلکه در ملاء‌عام ویران شد، و این بهای کمی نبود که ملت ایران پرداخت کرد. ‏

‏توجیه شرعی نقض قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات توسط برخی از دوستان، که فقاهت آنان را اگر بپذیرم درایت و آگاهی آنان را هرگز نخواهم پذیرفت، هرچند ممکن است ارائه و برآن اصرار شود. ولی شما مرا می‌شناسید که فرزند فقاهتم، و دیرینه این درگاهم، فقیهان واقعی را از فقهیان رسانه‌ای بخوبی تشخیص می‌دهم. با شناختی که اینجانب از جنابعالی دارم، شما از آن دسته فقیهان نیستید، و امکان ندارد که از نظر فکری بتوانید با آنانی همراه شوید که توجیه گر شرعی اینگونه نقض قوانینند.

سخنرانی شما در سال 1373 در محل کار اینجانب فرهنگستان علوم پیرامون محدوده تمسک به مصلحت ثبت و ضبط است و بعید می‌دانم که در تقلب احوال تغییر نظری برایتان حاصل شده باشد.

چند روز پیش در جلسه‌ای با حضور چند تن از مسئولان نسبتاً بالای نظام سخن از اخبار وقایع اسفبارِ روز و ستمی که بر مردم رفته است، در میان بود. اخباری که به‌طور مستفیض و بلکه متواتراجمالی ثبوت آن مسلم و انکار آن غیر ممکن بود،(باز هم خدا کند دروغ باشد). ناگهان یکی از ذوات محترم سکوت را شکست و با نگاهی عاقل اندر سفیه رو بمن کرد و با پوزخندی معنی‌دار گفت این اعمال که توجیه شرعی دارد!!! خدا می‌داند چنان مغز استخوانم را سوزاند که هنوز بیقرار و ناآرامم. یاد جمله حضرت مولا(ع) افتادم که فرموده است:

ولوکان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان عندی ملوما بل کان عندی جدیرا.(نهج البلاغه)

مورخین آورده‌اند که وقتی حجاج بن یوسف ثقفی بدستور عبدالملک مروان خلیفه اموی، برای ایجاد خفقان و اسکات معترضین، همراه چند جلاد وارد کوفه شد مستقیما به مسجد آمد و مردم را فراخواند سپس بالای منبر رفت و اعلام داشت «هان‌ای مردم! نه به کودکانتان رحم می‌كنم ونه به پیرانتان!. بیگناهتان را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد و به صرف گمان تحویل جلادان خواهم داد(آخذ بالتهمة واقتل بالظنه)، همه این‌هااز اختیارات من است و هرچه من مصلحت بدانم عین شرع است!!!»

تفکر فوق دقیقا همان بافته و تافته تفقه مبتنی بر کلام اشعری است که نتیجه‌اش در کتاب المستظهری غزالی به خوبی مشهود می‌گردد.

اگر خدای ناکرده قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات رعایت نشود و یا نقض قوانین با توجیهات ضداخلاق انسانی موجه گردد، زندگی به همین شرایط تلخ (العیاذ بالله) باز می‌گرددکه مرگ بهتر ازآن زندگی است.

ما که به پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و اجتهاد مفتوح مبتنی برکلام عدلیه مبتهج و بر آن مفتخر و شاکر این نعمت بزرگ هستیم، هرگز مجاز نیستیم که در تشخیص حسن عدالت و قبح ستمگری که مردم خردمند ملتمان خودشان به بداهت درک می‌كنند قیمومت شرعی نمائیم و تفکر آنان را تعطیل کنیم.

حضرت آیت الله

حضرتعالی خدمات شگرفی در دستگاه قضایی البته که انجام داده‌ایدکه انکار آن ناسپاسی است، ولی با کمال تأسف وقایعی در دوران ریاستتان به خصوص در روزهای اخیر رخداد که ملت ایران طعم تلخش را هیچگاه از یاد نخواهد برد. وقایعی که چه به دست کارگزاران قوه مجریه انجام یافته باشد و چه بدست ظابطین قضایی و چه بدست دارندگان پایه قضایی همه و همه مسئولش قوه قضائیه‌ای است که شما مسئولیتش را به عهده داشتید.

حضرت آیت الله!

مطمئن باشید شما در راس قوه‌ای قرار داشتید که علیرغم همه ویرانی‌ها و خرابی‌ها به دلیل طبع کار و ساختار باقیمانده از پیش هنوز هم قضات شجاع، متشخص، پاکدامن و دارای و ثاقت قضایی وجوددارند.

شما می‌توانستید با حمایت از استقلال قضایی بسیاری از مشکلاتی که ساعت‌ها وقت قوه مقننه را می‌گرفت و از کارهای مهمتر باز می‌داشت به آسانی حل کنید، که نکردید.

شما در حوادث اخیر می‌توانستید آمرین قانونی در هر پست و مقامی که هستند و مامورین متخلف از موازین اخلاقی را به دست قضات شریف آگاه به قوانین محاکمه کنید که لااقل تا امروز که واپسین روزهای ریاستتان است، نکرده‌اید.

شگفتا! کار قوه قضائیه به جایی رسیده که از یکسو توسط ائمه جمعه موقّته توصیه به بی‌رحمی شوند و حدیث شریف لا دین لمن لا رحم له را فراموش کنند و یا به «گرفتن اعتراف!!» مفتخر گردند و از سوی دیگر توسط ریاست قوه مجریه به رعایت رافت اسلامی و کرامت انسانی مورد خطاب قرار گیرند. البته بسیار خوب سفارشی بود که ایشان فرمودند-شکرالله سعیهم- ولی آیا بهتر نبود که رئیس‌جمهور دولت نهم به جای چنین خطاب بشر دوستانه به جنابعالی یا لا اقل در جنب آن، عتاب قانونی به وزیر کشورشان می‌كردند و وی را تحویل دستگاه عدالت می‌دادند؟ وزیری که تحت مسئولیت وی چنین وقایع شرم‌آوری اتفاق افتاده است مگر می‌تواند مسئول نباشد؟ آیا این نتیجه تاخیر حضرتعالی در اقدام قضایی نیست؟

به موجب قوانین مدون مملکتی کلیه زندان‌های کشور زیر نظر قوه قضائیه اداره می‌شود، و مسئولیتش با این قوه می‌باشد. آیا بهتر نبودکه قبل از صدور فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر تعطیل «زندان کهریزک»، شما خودتان دستور بازرسی صادر می‌فرمودید و چنانچه آنرا فاقد معیارهای لازم می‌دیدید مبادرت به تعطیل آن می‌كردید؟ شما آنقدر تاخیر فرمودید تا این مدخل در دائرة المعارف‌های جهانی بنام حکومت دینی ایران در کنار مدخل‌های زندان‌های گوانتانامو و ابوغریب در زمان معاصر با کمال تأسف وارد شد.

از منبع موثقی شنیدم که یکی از مراجع تقلید معاصر که از راه دور محاکمه‌ای که از سیمای ایران پخش می‌شد پیگیری می‌كردند، به همان منبع فرموده بودند که بهتراست لااقل این محاکمات را که ننگی است برای قضای اسلامی!! از تلویزیون پخش نشود.

عزیزانی که با زندگی صاحب این قلم آشنایند می‌دانند که صراحت وی تازگی ندارد و سوابق اوراقی که تحت عنوان گزارش خطاب به شورای عالی قضایی وقت و یا صاحبان مناصب اجرایی نگاشته شده و در بایگانی سازمان بازرسی کل کشور علی القاعده موجود است، گواه و اثبات کننده این مدعاست. صاحبان مناصب اجرایی آنزمان که در عمل به گزارشات این ناصح مشفق و درخواست خالصانه وی مبنی بر اجرای صحیح قوانین را اهتمام نکردند و آنروز او را در پافشاری بر نهادینه کردن زندگی مدنی و تحت لوای قانون را یاری ننمودند، امروز گرفتار کمند نقض قوانین شده‌اند. و باز هم معتقدم نقض قانون به نفع هیچکس نخواهد بود هرچه در آن تاخیر شود ظلم و ستم به همه می‌باشد.

از اینکه سخن به درازا کشید عذر می‌خواهم. آنچه عرض شد دراین روزهای آخرین مسئولیت حضرتعالی هر چند نوشداروی پس از مرگ سهراب است. ولی به هرحال این سطور شاید برای آیندگان مفید و برای شما نقطه افسوسی باشد که ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمی‌نهادید و به همان نقطه امید استاد شهید بزرگوارتان واصل می‌شدید.

عریضه را با بیتی از غزل خواجه شیراز به آخر می‌برم:

به قد و چهره هرآنکوکه ماه مجلس شد

جهـان بگیـرد اگر دادگستـری دانـد

سید مصطفی محقق داماد-11مرداد88 ‏

آیت الله منتظرى خطاب به حاکمان جمهوری اسلامی:مردم دادگاه هاى شما را با دادگاه هاى استالین و‏ ‏صدام مقایسه می کنند


بسم الله الرحمن الرحيم ‏


( والمومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر )‏
(سوره توبه ، آيه 71)‏

‏با كمال تعجب و تاسف ، مردم عزيز و زجركشيده ما اين روزها‏ ‏ناباورانه شاهد پخش غير شرعى و غير قانونى و غير اخلاقى مصاحبه ‏ ‏اسيران و عزيزان در بندشان مى‎باشند; عزيزانى كه بيش از چهل روز‏ ‏است محبوسند و از بين آنان تعدادى هم مظلومانه به شهادت‏ ‏رسيده اند.

‏ ‏اين جانب در پيام هاى قبلى يادآور شدم :
اين گونه اقرارها و اعتراف گيرى ها كه متأسفانه سالهاست در جمهورى‏ ‏اسلامى رائج شده و در زندان هاى غير قانونى و در شرايط كاملا‏ ‏غيرعادى و با فريب و تهديد زندانى و قطع نمودن رابطه او با‏ ‏واقعيت هاى جامعه و با وارد نمودن فشارهاى روحى و جسمى گرفته‏ ‏مى‎شود، بكلى فاقد وجاهت شرعى و قانونى بوده و از منكرات و گناهان‏ ‏بزرگ به حساب مى‎آيد; و از نظر شرعى و قانونى جرم قطعى خواهد بود.‏ ‏كه مباشران و متصديان و آمران آنها بايد محاكمه و تعزير شوند، و از‏ ‏طرفى هيچ محكمه صالحى نبايد و نمى تواند كسى را بر اساس اين گونه‏ ‏اعترافات و مصاحبه ها محكوم به حكمى نمايد.
از امام صادق (ع ) نقل شده كه حضرت امير(ع ) فرمودند: "هر كس با‏ ‏تهديد و تخويف و يا در زندان به چيزى اقرار نمايد، نبايد بر او حدى‏ ‏جارى شود." (وسائل الشيعة ، كتاب الحدود). و در روايت ديگر نقل شده كه آن‏ ‏حضرت فرمودند: "هر كس در اثر ترساندن يا ضرب و كتك و يا در زندان‏ ‏به كارى كه موجب حد است اقرار نمايد، نبايد آن حد بر او جارى شود."‏ (دعائم الاسلام ، ج 2، ص 466).
‏ ‏و به استناد همين روايات است كه همه فقهاى شيعه اقرار و اعتراف با‏ ‏زور و تهديد و در شرايط غير عادى را حتى عليه خود متهم شرعا حجت و‏ ‏نافذ نمى دانند.
علاوه بر آن شكستن شخصيتهاى سابقه دار و موثر در انقلاب و تشكيل‏ ‏نظام به بهانه هاى واهى و ناجوانمردانه خود يكى ديگر از گناهان كبيره‏ ‏است كه آمران و عاملان آن را گرفتار وضعيتى خواهد كرد كه بى ترديد‏ ‏دامن خود آنها را هم خواهد گرفت . مردم مى‎پرسند اين چه نظامى است كه‏ ‏مسئولين بلندپايه قبلى آن در دولت و مجلس و غيره كه بسيارى از آنان‏ ‏در تشكيل نظام نقش موثر داشته اند، به خيانت به كشور متهم مى‎شوند؟!
‏ ‏اين جانب از باب امر به معروف و نهى از منكر و از باب خيرخواهى و‏ ‏نصيحت ، مجددا به تصميم گيرندگان و دست اندركاران امور تذكر مى‎دهم‏ ‏و از آنان مى‎خواهم كارى بكنند تا حقوق تضييع شده مردم در انتخابات‏ ‏جبران شود و اعتماد از دست رفته برگردد و كارى كنند تا مردم راضى‏ ‏شوند; نه اينكه پس از سركوب آنان و زندانى نمودن صدها نفر از مردم‏ ‏معترض ، اقدام به انجام منكر ديگرى كرده و افراد و شخصيتهايى كه به‏ ‏خدمتگزارى به انقلاب و نظام و مردم شناخته شده اند و هر كدام سالها در‏ ‏مسئوليت هاى حساس خدمت نموده اند را زندانى نموده و آنان را در‏ ‏شرايطى قرار دهند تا مجبور شوند در دادگاه نمايشى و فرمايشى‏ ‏بر خلاف عقائد و افكار خود و مطابق ميل حاكمان صحبت كنند و به نفاق و‏ ‏خيانت و به گناهان نكرده اى اعتراف نمايند كه هيچ سنخيتى با آنان ندارد و‏ ‏هيچ انسان عاقلى آن را قبول نمى كند.
چرا كارى مى‎كنند تا مردم دادگاههاى آنها را با دادگاههاى استالين و‏ ‏صدام و ساير ديكتاتورها مقايسه نمايند؟ حاكمانى كه مدعى تشيع و‏ ‏پيروى از حضرت على (ع ) مى‎باشند چرا بر خلاف دستورات آن حضرت در‏ ‏مورد اقرار و اعتراف در زندان و با تهديد و فشار عمل مى‎كنند؟ و چرا‏ ‏چهره اصل دين و مذهب و حاكميت دينى را زير سوال برده و در داخل و‏ ‏خارج خراب و مشوه مى‎كنند؟
‏ ‏به يقين انجام اين مصاحبه ها و گرفتن اين اعترافات دروغ و خلاف‏ ‏واقع از اسيران در بند و پخش آنها، علاوه بر اين كه هيچ مشكلى از‏ ‏مشكلات عديده كشور را حل نمى كند، بى اعتمادى مردم و خشم و عصيان‏ ‏آنان را بيش از پيش در پى دارد و بحران كنونى جمهورى اسلامى را‏ ‏عميق تر خواهد كرد و جايگاه آن را در دنيا ضعيف تر از پيش مى‎سازد. بر‏ ‏حسب قانون اساسى ، كشور متعلق به همه مردم است و آنان حق دارند به‏ ‏وسيله تجمعات آرام و جرائد و حتى راديو و تلويزيون نظرات خويش را‏ ‏ابراز نمايند. چرا راديو و تلويزيون فقط در اختيار حاكميت است ؟ و چرا‏ ‏تجمعات آرام و متين مردم ، چماق و بازداشت و شكنجه و محاكمات‏ ‏كذايى را در پى دارد؟
در خاتمه اين جانب ضمن اظهار همدردى با خانواده هاى داغدار و‏ ‏مصيبت زده كه جوانان عزيز خود را در حوادث بعد از انتخابات از دست‏ ‏دادند، با قلبى محزون ديگر بار به آنان تسليت مى‎گويم و از خداوند‏ ‏بزرگ براى آن عزيزان مغفرت و رحمت الهى ، و براى خانواده ها و‏ ‏بازماندگان معزز آنان صبر جميل و اجر جزيل ، و براى همه زندانيان‏ ‏حوادث اخير آزادى فورى ، و براى متصديان امور تنبه و بيدارى و‏ ‏انعطاف و اعتذار از ملت عزيز را مسالت مى‎نمايم .
‏ ‏والسلام على عباد الله الصالحين و رحمة الله و بركاته .
‏‏1388/5/13‏‏
‏حسينعلى منتظرى ‏

شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۸

سرمقاله کیهان، متن شکایت و دفاعیه متهمان براندازی نرم

- سال ها پیش، زمانی که رفت و آمدی به دادگاه جناحی داشتم دیده بودم که گاه اتفاق می افتاد که متهمی بدون وکیل در دادگاه حاضر می شد. این امر به دلیل آن بود که متهم یا خانواده اش، نه پول گرفتن وکیل را داشته اند و نه وقتی برای آن گذاشته اند. در این موارد قانون برای متهمان وکیلی تعیین می کند با عنوان وکیل تسخیری. حداقل چند باری شاهد بودم که زمان محاکمه محکومی بود و وکیل نداشت. آقای قاضی از وکیلی که در اتاق نشسته بود سوال کرد که آیا در سال جاری به تعداد و دفعاتی که قانون مقرر کرده وکالت تسخیری متهمان را بر عهده گرفته است یا خیر، وقتی جواب منفی بود، همان می شد وکیل تسخیری متهم. پرونده نخوانده و ادعا و دفاعی نشنیده باید می نشست تا جلسه رسمیت پیدا کند و آخر جلسه هم می گفت دفاعیه خود را به صورت کتبی بعدا به دادگاه تسلیم خواهم کرد.
جلسه ای هم که امروز از یک ماه و نیم قبل برنامه ریزی هایش انجام شده بود، کم از این داستان نداشت. متهمانی که اتهاماتشان سبک نیست و خود نیز از جمله افراد سیاسی کشور هستند، در جلسه ای حاضر شدند که به گفته صالح نیکبخت، وکیل چند تن از متهمان، تا یک ساعت پیش از اتمام جلسه از برگزاری دادگاه از آن مطلع نبوده است.
در این شرایط که حق داشتن وکیل، مکالمه با وی و حضورش، نادیده گرفته شده است، چطور می توان به نتیجه آن دلخوش بود که منصفانه باشد؟
- در این دادگاه، متهمان به اعمالی اقرار می کنند که جزو اعتقاداتشان بوده و نوک پیکان نیز موسوی و خاتمی و احزاب اصلاحات است. تمام تلاش متهمان آن است که در جملات تکراری و مکرر بگویند که اصلاحات از اساس اشتباه بوده و هدف آن دوری از آرمان های نظام، انقلاب و امام بوده است. جملاتی که سرمقاله روزانه کیهان است.
- یکی ازمتهمان اشاره ای داشت به توهم میرحسین و بسیار هم بر آن تاکید داشت.این نیز از دیگر نکاتی است که طی یک ماه و نیم اخیر به کرات در مطبوعات (تنها رسانه های موجود که اجازه نوشتن دارند، همان کیهان و رسالت و جوان هستند)، منتشر می شود.
- یکی از نکات جالب، اظهارات کیان تاجبخش بود. چند روز قبل، احمدی نژاد از تمسخر وزارت اطلاعات بر سر ماجرای هاله اسفندیاری صحبت کرده بود(البته او در تلویزیون اعتراف کرد که قصد انقلاب مخملی داشته است) که چطور یک پیرزن 70 ساله می تواند انقلاب مخملی راه بیاندازد؛ اما تاجبخش، در بخشی از صحبت هایش به هدایت بخشی از جنبش توسط هاله اسفندیاری اعتراف کرد. اسفندیاری، پس از پخش اعترافاتش در تلویزیون، به سادگی از کشور خارج شد.
- اتهاماتی در این دادگاه متوجه برخی افراد شده که بعید می دانم مجازات آن توسط قانونگذار تعیین شده باشد. از آن جمله، فیلمبرداری. کاری که طی روزهای پس از انتخابات بسیار مرسوم بود و شهروند خبرنگاران جای خالی رسانه ها را که از همه سوی در تنگنا قرار داشتند انجام می دادند. همین خبرنگاران بودند که صحنه هایی از تخلفات پلیس را در تخریب اموال عمومی به جای اغتشاش گران ثبت کرد و لحظه جان دادن ندا و حمله پلیس و لباس شخصی ها به مردم را، وگرنه که رسانه ملی تنها نان از بیت المال می خورد و نمکدانش را هم می شکند. اگر این ها نبودند که چه کسی خبردار می شد از خیابان های تهران؟ حال اتهام برخی همین فیلم برداری است. نه کلمه بیشتر و نه کمتر. این ها حتی جزو کسانی نیستند که فیلم هایشان را فروخته باشند.
- حمله کنندگان به مردم، جایشان بسیار خالی بود.همچنین کسانی که به کوی دانشگاه حمله کردند. تیراندازی کردند به سوی مردم و گاز اشک آور می زدند. در عوض چند نفری که احتمالا برای دفاع از خود در مقابل ضربات باتوم، چوب و شلنگ و تسمه مقابله به مثل کردند، آن هم نه در شرایط برابر، به عنوان متهم بر روی صندلی نشستند.
- دادگاه تکرار آن چیزی است که طی سال های اخیر بارها و بارها برگزار شده است. حتی آن چه به متهمان داده می شود تا به عنوان دفاعیه بخوانند نیز بسیار تکراری است و طی سالیان هیچ تغییری نکرده و حتی کمترین پیشرفتی در سناریو نویسی نداشته است.
امروز آن چه برای متهمان براندازی نرم خوانده شد، چکیده سرمقاله کیهان بود که در بخش هایی به عنوان متن دفاعیه متهمان هم استفاده شد.