سالهاست که دلخوشيم به اين که با آمدن تابستان، زندگي رنگ ميگيرد و برخلاف ديگر سالها و ماهها شهر عزادار نيست؛ اما همزمان با هر تابستان و پيش از رنگارنگ شدن شهر، زمزمههاي مبارزه با مفاسد و يا ارشاد بدحجابان و بيحجابان هم بالا ميگيرد.
اين که برخي که تعدادشان در شهر 12ميليوني تهران کم نيز هست پا از حد فراتر گذاشته و در بسياري موارد اعتراض زنان را نيز در پي دارد؛ اما آن قدر نيست که فريادها را بلند کند.فريادهايي که به دنبال آن تصميمها و برخوردهاي غير منطقي و غير عقلاني را به دنبال دارد.آن هم نه با هدف مبارزه يا ارشاد ؛ بلکه با هدف مهرزدن بر دهان معترضان.
مرشدان در شرايطي راهي خيابان شدهاند که هيچ حد و فلسفهاي براي حجاب معقول برايشان تعريف نشده. فقط بحث بر سر اين است که با برحجابان مبارزه شود. در اين شرايط اعمال سليقه بسيار مصداق پيدا ميکند.چرا که يک فرد در شرايطي که از يک نظر داراي حجاب مناسب است از ديدگاهي ديگر بد حجاب محسوب ميشود. نکته بد.تر آن که اين افراد براي ارشاد بايد کمي هم دچار ارعاب شوند. چرا که يک شب را بايد در کنار زنان و دختران خياباني به صبح برسانند.
سال 81 بود که براي تهيه گزارش به وزرا رفته بودم.قاضي يکي از شعبات در شرايطي دختري را به جرم مانتوي کوتاه به 50 هزار تومان جريمه کرد که دقايقي پيش از آن دختر ديگري را با مانتويي کوتاهتر و حجابي نامعقول بيجريمه راهي کرده بود.
وقتي به اعتراض سوال کردم، گفت: اين دختر بيش از ديگري نگاها را به خود جلب ميکرد.
در اين شرايط هم مسلما به همين شيوه عمل خواهد شد. نگاه هر يک از ماموران ارشاد که بيشتر به سوي زن يا دختري جلب شود، همان، يکي از موارد و مصاديق فساد و برحجابي است.