شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۳

اینجا دنیای دیگری است،وارد نشوید

اینجا دنیا ،دنیای دیگری است.با همه جا فرق دارد.اصلا انگار جزیی جدا و مستقل از این شهر است.آدم ها جور دیگری راه می روند و یک جور دیگر حرف می زنند.حتی جور دیگری خرید می کنند.
مغازه ها همه باز است و پر از مشتری.در هر مغازه چند جوان شیک پوش پذیرای مشتری ها هستند.مشتری هایی که اغلب آنها را زنان و دختران جوان و خوش پوش تشکیل می دهند.
-خانم این رنگ واقعا به چشمهای زیبای شما می یاد!این بلوز را نگاه کنید ،با اون دامن شما ست است.
اکثر مغازه روی شیشه های ویترین خود حراج زده اند اما قیمت ها چیز دیگری می گویند
مامان، مامان این شلوار خوشگله می خری؟-
زن نگاهی به قیمت شلوار می اندازد.
.جنسش خوب نیست. از اینهایی است که تا بشوری هم رنگش می ره هم خراب می شه
.زنی وارد مغازه می شود و از همان شلوار می خرد
مامان اگه جنسش خوب نیست چرا اون خانومه خرید
.نمی دونم مامان جون. بعضی ها جنس شناس نیستند.
پس شما چطوری از پشت شیشه جنس رو شناختید؟
بچه چقدر حرف می زنی الان شب می شه و ما هنوز هیچ کاری نکردیم.
بر روی تابلوی در ورودی پاساژ نوشته شده : لطفا از آوردن سگ به داخل پاساژ خودداری کنید.
مامان اینجا چی نوشته؟ هان؟
..........
مامان اینجا چی نوشته؟ هان ؟
..........
مامان اینجا چی نوشته؟ بخون دیگه چی نوشته؟
هیچی نوشته اگه قصد خرید ندارید وارد نشوید.

هیچ نظری موجود نیست: