و من در شبي به بلنداي يلدا زاده شدم.
همه چيز اونقدر سريع اتفاق افتاد که بهت زده اطراف و نگاه ميکردم تا اون که من و سر و ته بو هوا گرفته بود چند تا زد و اشک و دراورد و گرنه شايد هنوز بهت زده بودم. از اون ضربهها تا امروز 9497 روز لحظهها رو شمردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر