شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۸

ايمان‌هايي كه پوچ از آب درآمدند در مقابله با سبزها

دوستی نقل قول می کرد مکالمه ای را از یکی از اعضای یکی از گروه های چپ که با این انتخابات تمام اعتقادات و داشته هایمان را زیر پا گذاشتیم. رای دادیم. اعتراض کردیم و کتک خوردیم و گاز. نماز جمعه رفتیم. شب ها بر پشت بام الله اکبر گفتیم و در نهج البلاغه و قرآن به دنبال نشانه هایی بودیم تا به زبانی دیگر با اینان سخن بگوییم و دیگر چیزی از چپ بودن نداریم.
این تجربه ای است که ظرف سه ماه گذشته بسیاری از ما داشته ایم. امروز به واسطه داشتن هیچ یک از این تجربه ها افسوس نمی خورم؛ چرا که پوچی مسلمانی بسیاری را به چشم دیدم و اين تجربه ای بزرگ بود.
از روز اول، از همان روز که حامیان رییس جمهور میرحسین دست هایشان را با نواری بر مچ بالا گرفتند و در غضب ناک ترین حالت الله اکبر گفتند، تنها هدفشان اعتراض بود. هیچ گاه حتی زمانی که آتش روشن کردند، جنگ را شروع نکردند. آنها تنها در مقابل گازهای تند و خفه کننده سنگری برای خود ساختند. آن طرفی ها فریاد می زنند و منافق و کافر می خوانند سبزها و معترضان را؛ اما فراموش کرده اند رسم مسلمانی مولایشان را که هیچ گاه آغازگر جنگی نبود. حتی در کربلا نیز امام آغاز گر جنگ نبود. سبزها هیچ جنگی را آغاز نکردند و تنها در مقابل حملاتی که به آنها می شد از خود دفاع می کردند.
تنها کلام "الله اکبر" از گلویمان بیرون می آید. من هستم و یک دوست. چند مرد فریاد می زنند مرگ بر منافق. چشمانشان مرا یاد ابن ملجم "میرباقری" می اندازد. در جواب الله اکبر دیگری می گوییم. مشتش را گره می کند سمت صورتمان. صدایش را آرام می کند اما ناسزایی رکیک می گوید. از آنها که در چاله میدان ها می گویند. باز می گوییم الله اکبر. خفه شویی می گوید و ناسزای دیگری. او می گوید و دو همراه دیگرش در حالی که سعی دارند لگد بزنند به ما، کلمات دیگری می گویند. پلیسی بین ما حایل شده. اعتراض می کنم نمی بینی چه می گوید؟ پلیس می گوید:"خب بروید" خطابش با من است. حرصم می گیرد از هر دو. این بار به جای الله اکبر، می گویم:" زنت است. مادرت هست. خواهرت هست." و او حمله می کند. نقل است از امیرالمومنین که خطاب به یکی از یارانش که دشنام گویی می کرد به مخالفان امام او را حذر داشت. وقتی آن مرد حضرت را خطاب قرار داد که آیا ما بر حق نیستیم. امام جواب فرمودند: آری ما بر حقیم؛ اما نباید زبان به دشنام باز کرد. امام برحذر می دارد تا شان مسلمان را نزد دیگرانی که کفار بودند پایین نیاورد و خدای نیز بر مسلمانان خشم نگیرد. سبزها دشنام ندادند در این نابرابری ها. هر چند که مرام مردان ایرانی می گوید که احترام زنان را جور دیگری باید نگه داشت.
دوستی بغض دار نقل می کرد از یکی از نزدیکانش که در روز قدس زنان با ظاهری آنچنانی آمده اند و او چنان به غیرتش برخورده که خود دست بلند کرده است و چند نفری را مورد عنایت قرار داده است. امر به معروف و نهی از منکر آدابی دارد و رسومی خاص. حتی تذکر زبانی نیز جزو قواعد سوم یا چهار است و در ابتدا باید با رفتار خود و اگر فایده نداشت با اشاره و پس از آن با زبان امر به معروف کرد؛ اما رسمی که مسلمانان امروزی از نوع متعصبش اجرا می کنند، از ابتدا عنایت است و خدا می داند که شاهد بودم که این عنایت گاه می لغزد بر بدن زنان و کنکاش می کنند. گویی می خواهند ابتدا کشف کنند این جسم را و سپس مشت بکویند بر سرشان.
پشیمان نیستم از تجربه نا کرده های خود که به چشم دیدم جمعیتی را که تاب رنگ ندارند. به چشم دیدم که چطور حی الصلاه را زیر لب زمزمه می کنند و از اولین نمازی ها با گاز استقبال می کنند و به سخره می گیرند.
پشیمان نیستم از تجربه های ناکرده خود که به گوش شنیدم و به چشم دیدم مسلمانانی را که رگ های غیرتشان متورم بود و زبان روزه داشتند؛ اما نه چشم شان روزه بود، نه خوش زبان بودند و نه دستان هرزه شان. این مسلمانان افطار بر کدام سفره می نشینند؟

۱ نظر:

شهرام بیطار گفت...

سلام دوست خوبم . كاملاً باهات موافقم . كيف كردم





با درود و سپاس فراوان : شهرام