دوشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۷

مفهومی به نام دوست داشتن

دخترک توی مینی‌بوس جاشو می‌ده به یک خانوم مسن و ایستاده حرفاشو با دوستش که کنار خانوم مسن نشسته ادامه می‌ده. "هر کاری که می‌خواد بکنه، اول به من می‌گه. همش در حال اجازه گرفتنه انگار. خوب می‌گه چون خیلی دوستت دارم. بچه خوبیه." خنده نمکی می‌کنه و به اس‌ ام‌ اس زدنش ادامه می‌ده. گوشیشو می‌ده به دوستش که کنار خانوم مسن نشسته تا متنی که تازه براش رسیده را بخونه." همش اس ام اس های عاشقانه می‌ده. شب تا باهاش حرف نزنم نمی‌خوابه."
مینی بوس از درکه به سمت پایین در حرکته. مهلا کنارم نشسته می‌گه:" می‌بینی. حرف همه دخترا درباره یه پسره. دیگه حرفی تو دنیا نیست."
جواب ندارم. شاید باشه. حتما هست. گزارش. کار. پول. قسط. انتخابات. . . روی یه دیوار که چندتا خونه‌ای تا خیابان ولی‌عصر مانده، یکی با ذغال نوشته:" من خرم که دوستت دارم. امضاء...."(اسم یک پسر زیرش نوشته بود که یادم نیست.)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

انگار همه توی یه دور هستند. نیاز به دوست داشتن اما انگار بعد از یه دوره ای همه به این نتیجه می رسند که دوری که توش بودن باطل بوده یا مثل همون جمله خریت کردن که یکی رو دوست داشتن.
رسم روزگار انگار این جوری شده
لطفا زود به زود آپ کن البته امسال انگار رو دور خوبی افتادی و زیادتر می نویسی