پنجشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۷

دخترانه_ پسرانه

من فقط شنونده بودم در صندلی کنار راننده
.
یک پسر در صندلی عقب: چی شده عزیزم؟ هان؟ بگو دیگه. آخه چرا این جوری می کنی؟ تو عزیز دل منی.
همان پسر کمی عصبانی: بمیری. به جهنم که باور نمی کنی. برای من گوشی قطع می کنه.
همان پسر در صندلی عقب با کمی عصبانیت خطاب به همراهش: دختر جماعت لوسه. همچین که یه کم تحویلش بگیری و لی لی به لالاش بزاری ......(یک کلمه زشت) به خودش. فقط باید بی محلی بهشون بکنی. یکی دو بار که قربون صدقه شون می ری فکر می کنن علی آباد هم شهره. بی جنبه ها
روزی دیگر. ماشینی دیگر. من همچنان در صندلی جلو شنونده ام
یک دختر در صندلی عقب به همراه یک دختر دیگر در کنارش: ببین اشتباه تو از اول همین بوده. مرد جماعت لیاقت دوست داشتن نداره. نباید هیچی بهشون بگی. باید "بی" محلی("بی" جایگزین اسم حیوانی وفادار شده)، بهشون بکنی. اون وقت قدرت رو می دونن. از این به بعد حواست رو جمع کن. چند روز که براش طاقچه بالا بذاری و سراغی ازش نگیری، آدم می شه و دنبالت موس موس می کنه.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

che rozegare badiye ke adam ya ro sandali aghab bashe ya jolo

ناشناس گفت...

جفتمون مثل همیم. یه جور رفتار می کنیم آخرش هم برای ادب کردن همدیگه یه استراتژی را به کار می بریم. بعدش هم هر دو شکست می خوریم. به نازم به این همه تفاهمممممممممممممممممممممم

ناشناس گفت...

جالب بود
اما به نظرم در این موردها مردو زن نداره
هر چیزی باید حدش راعایت بشه اینطوری بهتره

ناشناس گفت...

دروغه!