سه‌شنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۷

دخترانه از جنس لزبین ها


يک مساله رياضی حل كرد تا سنش را گفت. از دو شروع كرد. ضرب و تقسيم كرد و جمع زد تا آخر رسید به 23 سال."عاشق خانوم‌های خوشگلم. توی خیابون یا کافه، مدام هیزی می‌کنم. از دیدن زیبایی زن‌ها سیر نمی‌شم."فهیمه (که به اختصار همه به نام فهیم صدایش می کنند)، سبزه روی و سیاه چشم، با هر کلمه که می گوید، پیچ و تابی می‌خورد. چشم خمار می‌کند و گاهی همراه دود سیگار، از دور برای دختری در میزهای دیگر کافه، بوسه‌ای می‌فرستد."اولین بار که عاشق شدم، 16 سالم بود. مهشید، دکترم بود. محو زیباییش شدم. دوست نداشتم ازش جدا بشم. آخر هم از ترس این که نکنه نصیب کس دیگه‌ای بشه، بهش پیشنهاد دادم. اون موقع اون 26 سال داشت."

تمایلات همجنس گرایانه عمری به درازای تاریخ بشر دارد".

شنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۷

ایلنا رفع فیلتر شد

ایلنا در آستانه یک سالگی فیلتر شدنش، رفع فیلتر شد.
خبرگزاری کار ایران 12 تیرماه سال 86 با دستور قاضی حسینیان فیلتر شد. هرچند که فیلتر خبرگزاری ها که دارای مجوز رسمی از وزارت ارشاد هستند، غیرقانونی است. اما با استعفای مدیرعامل وقت هم نتیجه ای حاصل نشد به غیر از این که یک سال این خبرگزاری غیرفعال شد.
بازگشت یک رسانه مسلما جای خوشحالی خواهد داشت آن هم برای اصحاب آن؛ اما امیدوارم روزی نیاید که مسوولان جدید ایلنا بلایی بر سرش بیاورند که بر سر ایسنا آمد و آن وقت آرزو کنیم که ای کاش در همان اوج می مرد و به روز خفت نمی دیدیمش.

جمعه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۷

تاثیرات اقتصادی طرح امنیت اجتماعی


فروشگاه های لباس و پوشاک در سال گذشته متحمل زیان های مالی و افت فروش شدند که به نظر می رسد یکی از عوامل آن، گذشته از مشکلات اقتصادی، ابهام "طرح امنیت اجتماعی" و خصوصا نحوه برخورد ماموران گشت های ویژه امنیت پلیس بوده باشد.
از اول اردیبهشت ماه سال گذشته طرح امنیت اجتماعی با شدت بیشتری نسبت به سال های گذشته اجرا شد. در این طرح با زنان و دخترانی که از نظر دولت "پوشش مناسبی" نداشتند برخورد می شد. اموری از قبیل کوتاهی یا تنگی بیش از حد مانتو یا رنگ نامناسب آن، به پا نداشتن جوراب یا به سر کردن شال های باریک و غیره.
اما با این که سه سال از اجرای این طرح می گذرد، ابعاد آن همچنان نامشخص و مبهم است و امکان برخوردهای سلیقه ای را ممکن می سازد. طرح امنیت اجتماعی اولین بار سه سال پیش، در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، و به دنبال اعتراضات برخی افراد مذهبی در خصوص اشاعه بی بند و باری در جامعه توسط محمدباقر قالیباف، فرمانده پیشین نیروی انتظامی و شهردار کنونی شهر تهران به اجرا در آمد و اساس آن بر تذکر شفاهی به افراد استوار بود. اما در طرحی که از سال گذشته اجرا می شود، افرادی که اصلاح وضعیت ظاهری شان در خیابان مقدور نیست، به اداره کل مبارزه با مفاسد اجتماعی، مشهور به بازداشتگاه وزرا، منتقل می شوند.
در سال های گذشته معمولا اجرای طرح‌‌ امنیت اجتماعی مقطعی بوده و بعد از چند ماه عملا کم رنگ می شد. اما از سال گذشته با تغییر فصل و گذر زمان نه تنها از شدت سخت گیری در اجرای طرح کاسته نشد بلکه برخورد با فروشگاه های لباس نیز در برنامه آن قرار گرفت. بر این اساس، فروشگاه های لباس اجازه ارایه مانتوهایی با رنگ های تند مانند قرمز و زرد و در اندازه های کوتاه تر از ۹۰ سانتی متر را ندارند و در صورت تخلف، به جریمه نقدی محکوم و یا پلمپ می شوند.
اما اجرای طرح همچنان ابعاد گسترده تری می یابد. اکنون علاوه برآن که از طرف نیروی انتظامی و اتحادیه لباس و پوشاک در خصوص رنگ، جنس و قد لباس ها به فروشگاه ها ابلاغیه داده شده، ماموران پلیس نیز به طور مداوم به فروشگاه ها سرکشی می کنند تا علاوه بر اطمینان از اجرای دستورات و قانون، وضعیت فروشندگان را نیز بررسی کنند.
یک فروشنده لباس در پاساژ پالیزی در خیابان سهروردی می‌گوید: "از پارسال که این طرح اجرا شده، حداقل ۵۰ درصد روی فروش ما تاثیر منفی داشته. غیر از این، اگر فروشنده‌ مرد لباس تنگ پوشیده باشد یا دستبند و گردنبند داشته باشد، با او برخورد می شود. مجازاتش از جریمه تا بستن مغازه است. مامورها هم دائم سرکشی می کنند و دستور داده شده که از ورود خانم های بدحجاب جلوگیری کنیم تا خودمان جریمه نشویم."
یک فروشنده خانم در خیابان ولی عصر، اجبار به سرکردن مقنعه را از دستورات پلیس اعلام می کند و می گوید: "پلیس در مورد سر کردن مقنعه و آرایش فروشندگان خانم تذکر و دستور داده. در صورتی که فروشنده خانمی روسری به سر داشته باشد و یا آرایشش زیاد باشد، صاحب مغازه جریمه می شود و تکرار آن نیز عواقب شدیدتری دارد. علاوه بر این، ماموران به طور مرتب هم به مغازه ها سر می زنند تا از اجرای دستورات مطمئن شوند. در مورد پخش موسیقی در مغازه، فروش مانتوهایی که به بدن می شچبند یا کوتاه هستند نیز سرکشی و کنترل مداوم دارند. همیشه باید در حالت آماده باش بود. هم مشتری، هم مغازه دارها. خب خریدار جایی می رود که مامور نباشد تا راحت تر خرید کند."
هم زمان با اجرای طرح امنیت اجتماعی از سوی نیروی انتظامی، مرکز اماکن نیز علاوه بر تذکر به فروشگاه های لباس و مانتو، طرحی را با عنوان "جلوه حجاب" به اجرا گذاشت. در این طرح، مانتوهایی که از نظر رنگ و قد مشکلی نداشت و مطابق با الگوهای اسلامی بود، عرضه ‌شد. فروشگاه های لباس تابلوهای بزرگی را بر در مغازه هایشان با عنوان "جلوه حجاب" نصب کرده بودند که نشانه فروش لباس های مطابق با شئونات اسلامی بود. بررسی میزان موفقیت این طرح خود موضوع دیگری است. اما از بررسی مجموع این تحولات می توان نتیجه گرفت که هنوز طرح کامل و روشنی که ابعاد مختلف آن برای مجریان و مردم معلوم باشد، در دست نیست و همین امر بر اجرای سلیقه ای آن و احیانا برخوردها و نارضایتی ها دامن می زند. اما اجرای این طرح چه تاثیری در بازار فروش البسه داشته است؟
رکود بازار لباس و مانتو
در سال گذشته تا پیش از اجرای طرح، مصادیق تخلف از جمله نوع رنگ ها و کوتاهی مانتوها مشخص نشده بود. در نتیجه بخش زیادی از پوشاکی که قبلا طراحی، تولید و راهی بازار شده بودند با اجرای این طرح جمع آوری و مرجوع شد. یک عمده فروش کیف و کفش در خیابان سپهسالار می گوید: "از اول پارسال پیش بینی مان این بود که بازار مال ماست. تولید ما روی کیف و کفش هایی با رنگ های شاد و روشن و مخصوص فصل بهار و تابستان متمرکز شد، اما این طرح همه جنس ها را مرجوع کرد. اساس کار ما امانی فروشی است. جنس را به مغازه دار می دهیم و در آخر پول می گیریم. با این طرح تمام جنس ها برگشت خورد. وقتی می گیرند، مشتری هم ندارد. همه جنس ها شد ضرر."
در اجرای طرح امنیت اجتماعی، واحدهای پلیس در ورودی های فروشگاه های لباس و مراکز خرید مستقر شده و با افرادی که ظاهری مناسب نداشته باشند، برخورد می کنند و در ساعت های مختلف نیز به فروشگاه ها وارد شده و در داخل مراکز گشت می زنند.
همین مساله موجب شده تا زنان و دختران اغلب تمایل چندانی برای ورود به فروشگاه ها نداشته باشند و بازارها به تدریج دچار رکود شوند. یک فروشنده مانتو و شلوار در مرکز خرید ونک می گوید: "مامورها جلوی در هستند، خریدار جرات ورود ندارد. خیلی از مشتری های ما الان به سمت ترکیه و دوبی رفته اند. چون هم تفریح می کنند و هم آزادانه خرید می کنند. بازار ما پارسال خیلی کساد شد. شاید ۴۰ درصد کاهش فروش داشتیم."
میزان افت فروشی که مغازه داران اعلام می کنند بسیار متفاوت است: از ۲۰ تا ۶۰ درصد. برخی نیز، همچون مغازه داری در میدان هفت تیر که گشت ارشادی پلیس دقیقا در مقابل مغازه اش توقف می کند، تاثیر آن را "خیلی زیاد" می داند و می گوید: "وقتی جای پلیس چنان ثابت شده که اگر یک روز کمی‌ دیرتر بیاید باعث تعجب می شود، خریدار نه تنها وارد این مغازه نمی شود که سعی می کند به مراکزی برود که از پلیس خبری نیست. در این شرایط تاثیرش می شود "خیلی زیاد". آن قدر که گفتن ندارد. اما چاره ای نیست. باید عادت کرد."
تغییر ذائقه‌ خریداران؟
به نظر می رسد مشتریان نیز آماده می شوند که به این شرایط "عادت" کنند. این تحول را می توان در تغییر ذائقه آنها ملاحظه کرد. با آغاز فصل بهار، معمولا انتظار آن است که مانتوهایی با رنگ های روشن در مغازه ها دیده شود. اما امسال بازار یکدست تیره است. رنگ های مشکی و قهوه ای اصلی ترین رنگ های مانتوها هستند. یک مغازه دار در مرکز خرید قائم، در حوالی میدان تجریش، می گوید: "خریداران دیگر دنبال رنگ های روشن نیستند. حتی اگر قرار باشد مانتوی کوتاهی بخرند، ترجیح می دهند مشکی باشد که کمتر به چشم ماموران بیاید. هرچند فروشگاه ها مانتوهای ممنوع نمی آورند."
اما با تمام این تفاصیل آیا می توان گفت که اجرای این طرح باعث تغییر یا هدایت ذائقه خریداران شده است؟ به نظر می رسد پاسخ دادن به این سوال نیازمند بررسی های مفصل تری است. اما اگر این ذائقه هدایت نشده باشد، می توان گفت که احتمالا بحران اقتصادی فروشندگان ادامه خواهد یافت. چرا که تاثیرات رکود بر بازار لباس و پوشاک همچنان برجا است. گروهی از فروشندگان مانتو و لباس معتقدند: "با وجود آن که بسیاری به حضور ماموران عادت کرده اند و چاره ای جز خرید مانتوهای موجود با رنگ های تیره را ندارند. اما رکود سال گذشته همچنان باقی مانده است. آن زمان تنوع رنگ و مدل باعث خرید می شد. اما وقتی قرار است رنگ ها تغییری نکنند، خریدار هم میلی به خرید ندارد به خصوص که باب میلش هم نیست."
برخوردهای گاه سلیقه ای پلیس و ترس خریداران از روبرویی‌ با آن، اصلی ترین عاملی است که موجب افت فروش فروشگاه ها شده است. در سال گذشته و همزمان با برخوردهای پلیس بسیاری از مسئولان از جمله محمود هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضاییه، نسبت به نوع برخوردها و ورود جوانان به حوزه های قضایی و بازداشتگاه تذکراتی دادند و فرهنگ سازی برای استفاده از پوشش مناسب را اصل دانستند. اما فرماندهان پلیس در همان زمان فرهنگ سازی را وظیفه دیگر بخش ها دانستند و برخورد با تخطی از قانون را وظیفه پلیس اعلام کردند.
با این حال به نظر می رسد که تا زمان روشن نشدن دقیق ابعاد طرح و رفع ابهامات آن و رسیدگی به تخلفات احتمالی مجریان و نیز توجیه آنها در مورد نحوه رفتار با مشتریان و مغازه داران این معضل همچنان باقی خواهد ماند
.
گزارش را در بی بی سی ببینید.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۷

پنهان فروشى در واگن هاى زنانه


نقش اقتصادى زنان تا سال ها پيش در چارچوب خانه تعريف مى شد. زنان در خانه و مردان در بيرون. تنها در مناطقى كه كشاورزى و دامدارى اساس اقتصاد خانواده بود، زنان نيز فعال بودند؛ اما در جوامع شهرى به دليل آن كه زنان از نظر تحصيلات و آموزش در سطح پايينى قرار داشتند، شغلشان محدود به كارهاى خانه اى مثل خياطى و آرايشگرى مى‌شد كه آن هم بيشتر مخصوص زنان سرپرست خانواده بود.
با تغيير ساختارهاى اجتماعى و افزايش تعداد زنان و دختران در دانشگاه ها، حضورشان نيز در واحدهاى كارى بيشتر شد. بيشترين انگيزه براى ورود به عرصه هاى كار و اقتصاد، علاقه به فعاليت هاى اجتماعى و داشتن سهمى بيشتر در جامعه بود.
اما سال‌هاى اخير وضعيت نامناسب اقتصادى و تنگناهايى كه ايجاد كرده، ديگر تنها كار كردن مرد خانه كفاف زندگى را نمى دهد و اكنون زنان شاغل نيز عهده‌دار تامين معاش خانه در كنار مردان شده اند.
نرخ تورم بالاى ۱۴ و ۱۵ درصدى و گرانى هاى هرساله، عرصه را چنان تنگ كرده كه داوطلبان كار هر روز بيشتر مى شوند. اين در شرايطى است كه با وجود نيروى كار بالا در ايران، به دليل عدم تحقق برنامه هاى اشتغال زايى موجب شده بازار كار براى ۸۰۰ هزار نفر نيرويى كه سالانه وارد بازار كار مى شوند، وجود نداشته باشد و نرخ بيكارى كشور در سال ۸۶ به رقم ۱۵.۴۱ درصد برسد.
نبود بازار كار، باعث شده كه افراد براى تامين هزينه هاى زندگى، خود دست به كار شوند و بازارى ايجاد كنند. اين مساله محدوده سنى و جنسى ندارد. گاه دانشجويان، كارهاى دستى و هنرى خود را در خيابان، ميدان ها و مراكز شهر و يا مترو عرضه مى كنند.
مترو و كابين هاى مخصوص بانوان يكى از نقاطى است كه مى توان تعداد زيادى از اين زنان را ديد. از دختران ٢٠ تا ٣٠ ساله و دانشجو تا زنان ٣٠ تا ۶۰ ساله.
دستمال سفره، سيم ظرف‌شويى، لباس‌هاى زير و مايو، لوازم آشپزخانه، كيف پول و آرايش، جواهرات بدلى و چيزهاى ديگر از جمله اجناس اين زنان است كه در ساك هاى بزرگ و زير چادرهايشان پنهان مى‌كنند و از اين قطار به قطار ديگر مى‌روند. از شمال شهر تا جنوب و از غرب به شرق. برايشان فرق نمى كند كجا مى روند. تنها فروش مهم است.
براساس قانون، دست فروشى در اماكن عمومى جرم است و اين افراد به دليل برهم زدن نظم اجتماعى، كارشان غيرقانونى است و ماموران در صورت مشاهده اين افراد بايد آنها را بازداشت كنند.
هر كدام از اين زنان كه تعدادشان را خودشان هم نمى‌دانند چند نفرند، چند بار بازداشت شده و اجناسشان ضبط شده است؛ اما تامين هزينه هاى زندگى چاره اى برايشان نمى گذارد.
جعفر ربيعى، مديرعامل شركت بهره بردارى مترو تهران، برخورد با زنان دستفروش را در راستاى طرح جمع آورى متكديان، كودكان خيابانى و دستفروشان معاونت اجتماعى شهردارى تهران اعلام مى‌كند كه از يك سال و نيم گذشته دنبال مى‌شود.
به گفته ربيعى: "براساس اين طرح با تمام افرادى كه در شهر عامل ناهنجارى محسوب مى‌شوند و به چهره شهر آسيب وارد مى‌كنند، بايد برخورد شود. متوليان مترو تهران نيز براساس درخواست مسافران، از مأموران پليس و شهردارى خواسته اند تا همچون ديگر نقاط در اين اماكن حضور داشته و با متخلفان برخورد كنند و مترو را از حضور اين افراد پاكسازى كنند."
به گفته مديرعامل شركت بهره بردارى مترو تهران، نوع برخورد با متخلفان براساس سابقه كار، وضعيت آنها و نوع كارى است كه انجام مى دهند.
دختر ۲۷ ساله اى كه "بندانداز" صورت مى فروشد، دانشجوى دوره فوق ليسانس شيمى است؛ اما به دليل آن كه كارى پيدا نكرده، براى تامين هزينه تحصيلش كار مى‌كند.
چند دانشجوى ديگر هم هستند كه چون كار را عار نمى دانند و نياز به پول دارند، كار مى‌كنند. همگى اجناسشان را از بازار مى‌خرند. چون كار دست، علاوه بر آن كه توليدش زمان بر است، سود چندانى برايشان ندارد، هرچند گاهى دختران دانشجوى هنر بعضى از كارهايشان را براى فروش به مترو مى‌برند.
زنى ۴۵ ساله كه سال‌ها پيش شوهرش را از دست داده، از ابتداى راه‌اندازى مترو شروع به دست فروشى كرده و آرزويش داشتن مغازه‌اى كوچك است تا بدون ترس از دستگيرى كار كند. او مى گويد:" اگر يك روز كار نكنم، براى فردا زندگيم لنگ مى‌مونه."
مترو و دست فروشى زنان خاص دختران دانشجو و زنان سرپرست خانواده نيست؛ مكانى است براى تمام زنانى كه كار و حرفه اى نياموخته اند يا سرمايه‌اى براى ايجاد شغل‌ ندارند؛ اما چرخ زندگيشان با حقوق يك نفر نمى چرخد.
زنان و دختران، در گروه هاى سه يا چهار نفره در ميان مسافران و با فاصله از هم مى‌ايستند و اجناسشان را تبليغ مى‌كنند. گاه سود روزانه شان پنج هزار تومان است و گاه تا ۳۰ هزار تومان هم مى‌رسد؛ اما تا نفروشند، از مترو بيرون نمى‌آيند.

اصل گزارش و نسخه صوتی و تصویری آن را در جدیدمدیا ببینید.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۷

رشد فزاینده قیمت مسکن و اقلام ضروری در ایران


بازار است و هزار آشفتگی. از امروز تا دیروز قیمت‌ها بالا می‌روند و پایین آمدنی‌ هم نیستند. تفاوت اجاره خانه امسال با پارسال، می‌شود ۱۰۰ هزار تومان. پیش از این (حداقل ظرف یکی دو سال گذشته)، این افزایش بیشتر از ۳۰ هزار تومان نبود.
تورم در ایران همواره سیر صعودی داشته و دو رقمی بوده است؛ اما در سال‌های اخیر به دلیل افزایش حجم نقدینگی تورم سیر صعودی بیشتر به خود گرفته است. به گفته هادی حق‌شناس، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، "حجم نقدینگی کشور در پایان سال ۸۶، ۱۵۰ هزار میلیارد تومان بوده که موجب تورم و گرانی‌های اخیر شده و امسال نیز با شدت بیشتری ادامه خواهد داشت."
"بعد از ۳۰ سال بازنشستمون کردن. نگفتن آدم بازنشسته، سفره‌اش با ۳۰۰ هزار تومن پهن و جمع نمی‌شه. شکم سیر کنیم یا خرج دانشجو و بچه مدرسه‌ای بدیم؟" رانندگی آژانس و مسافرکشی میان سرویس‌ها در نهایت برای مرد ۶۳ ساله، ۷۰۰ هزار تومان به اضافه درآمد بازنشستگی‌اش به همراه دارد." این پول جواب ۴۰۰ هزار تومن اجاره خونه رو نمی‌ده. چه برسه به خرید گوشت کیلویی ۱۰ هزار تومن."
دولت نرخ تورم را در بهار سال ۸۶، ۱۰ درصد اعلام کرد که این رقم طی سال به تدریج افزایش یافت و در فروردین ماه امسال به ۱۹.۵ درصد رسید. طهماسب مضاهری، رییس کل بانک مرکزی،" اجرای سیاست‌های انقباضی را یکی از مهم‌ترین عوامل کنترل تورم اعلام کرده، چه در غیر این صورت این رقم از مرز ۲۰ درصد هم عبور می‌کرد."
دکتر محسن رنانی، عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان، رابطه رشد نقدینگی با تورم را به ارتباط اتومبیل با بنزین تشبیه می‌کند:" هیچ اتومبیلی بدون بنزین روشن نخواهد شد؛ اما میزان سرعت آن پس از آن که روشن شد و حرکت کرد، بستگی به انتخاب دنده ما دارد. هر چه دنده بالاتر باشد، سرعت اتومبیل بیشتر می‌شود. موتور تورم نیز با افزایش نقدینگی روشن می‌شود."
وی، در عین حال تاکید می‌کند که افزایش نقدینگی تنها عامل تورم دوره اخیر نبوده است:" سرعت افزایش تورم به عوامل متعددی بستگی دارد که مهم ترین آنها بی ثباتی‌های سیاسی و اقتصادی است. البته تورم ریشه‌های روانی هم دارد که این عوامل یکدیگر را تقویت می‌کنند. در ایران علاوه بر رشد بالای نقدینگی، بی‌ثباتی سیاسی و در نتیجه آن بی‌ثباتی اقتصادی بالا موجب شده مردم هم به لحاظ روانی احساس کنند وضعیت آینده، روشن نیست. مجموعه این عوامل تورم شدیدی را ایجاد کرده است."
عوامل روانی و احساس ترس، موجب شده که بازار به شدت متغیر باشد. صاحب یک سوپرمارکت در این مورد می گوید:" صاحب‌خونه کرایه رو می‌بره بالا، ما هم روغن و برنج رو گرون می‌فروشیم."
عملکرد خودسرانه در افزایش قیمت‌ها، یکی از تاثیرات روانی تورم است. براساس معادلات اقتصادی، یکی از بهترین راه‌ها برای کنترل حجم نقدینگی، هدایت سرمایه‌ها به سوی بخش تولید است که با توجه به نرخ بی‌کاری ۱۵.۴۱ درصدی ایران، بهترین راه حل است.
بخش تولید در ایران به خصوص بخش‌ خصوصی به دلیل مشکلاتی که همواره از سوی دولت و سیاست‌های آن داشته‌اند و ظرف چندسال اخیر سیاست‌های خارجی کشور نیز به آن اضافه شده، رونق چندانی ندارد. بسیاری از تولیدکنندگان، نبود سیاست‌های حمایتی دولت در بخش‌های مالیاتی، واردات مواد اولیه و سیاست واردات کالا را از جمله عواملی می‌دانند که ریسک فعالیت‌های تولیدی در ایران را افزایش داده و به جای آن، فعالیت‌های دلالی را رونق داده است.
هادی حق‌شناس، نماینده بندر انزلی و عضو فراکسیون اقلیت مجلس هفتم در این مورد می گوید: "سیاست واردات، از جمله سیاست‌هایی است که در کوتاه مدت حلال کاهش نقدینگی است و در بلندمدت موجب تضعیف و مرگ واحدهای تولیدی می‌شود."
فروشنده لوازم یدکی در چراغ برق نیز در این مورد چنین نظر می دهد:"سرتاسر بازار را جنس‌های چینی گرفته. ارزون و خوشگل. اصلا به قیافه‌اش نمی‌یاد که این قدر ارزون باشه."
به هر مغازه‌ای در بازار، فرق نمی‌کند کدام بازار و چه جنسی، از دستمال سفره و گل‌سر تا وسایل برقی و یدکی ماشین، سر بزنی، جوابی اینچنینی از فروشنده می‌شنوی همراه با تعجب از:" چه می‌کنن این چینی ها. همه بازار را گرفتن."
بازار یک باره به دست چینی‌ها سپرده نشد. ورودشان با جنس‌های عروسک و لوازم خانگی آغاز شد؛ اما سال ۸۵ ، سال ورود اجناس تازه‌تری از چین بود. میوه‌های چینی آن هم در قسمت‌هایی از شهر که وضعیت اقتصادی متوسط رو به بالا داشتند، ظاهر شدند. در شرایطی که میوه‌های تولید داخل در انبارها می‌گندیدند.‌ این محصولات برخلاف دیگر کالاهای چینی چندان ارزان نبودند.
در دولت محمد خاتمی، به دلیل عدم تناسبی که بین نرخ بنزین در ایران و کشورهای دیگر وجود داشت، قرار بر آن شد که هرسال درصدی به قیمت آن افزوده شود تا به قیمت واقعی‌اش برسد. پس از تصویب این لایحه در مجلس، هرسال و هم‌زمان با افزایش قیمت بنزین، قیمت سایر کالاها نیز افزایش پیدا می‌کرد که بهانه اصلی آن افزایش قیمت بنزین بود. این روند تا شروع فعالیت مجلس هفتم ادامه داشت. مجلس هفتم، در اولین اقدام خود، طرح تثبیت قیمت‌ها را تصویب کرد که تثبیت قیمت بنزین شاخص‌ترین آنها بود. به غیر از بنزین، هرساله قیمت‌ها از گوشت و مرغ گرفته تا کرایه تاکسی‌ها و اجاره خانه افزایش پیدا می‌کرد.
اما طی دو تا سه سال اخیر، روند افزایش قیمت‌ها شکل متفاوتی به خود گرفته و رشد آن بی‌نظیر بوده است. تنها مسکن ظرف سه سال اخیر از رشد ۳۰۰ درصدی برخوردار بوده است.
این افزایش قیمت‌ها به حدی بوده که با وجود تقاضای ۱۰ میلیونی در بخش مسکن، اکنون به دلیل پایین بودن قدرت خرید مردم، بازار مسکن راکد و متوقف باقی مانده است.
مجلس هفتم، پیش از این در خصوص وضعیت اقتصادی کشور و افزایش قیمت‌ها چند بار تذکراتی به دولت داده بود؛ اما وضعیت گرانی در فروردین ماه به حدی بود که طرح استیضاح وزیر بازرگانی به دلیل عدم کنترل قیمت‌ها و تنظیم بازار و واردات بی‌رویه مطرح شد.
دکتر رنانی، دولت را عامل اصلی تورم، بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی و جهش نقدینگی در کشور می‌داند:" وقتی دولت تصمیمات اقتصادی مکرر و پی‌درپی می‌گیرد، وزرا و سایر مقاماتش دایماً در حال تغییر و تعویض هستند، تنش‌های سیاسی‌اش با خارج دامنه‌دار می‌شود، سیاست‌های مبهم و کلی اتخاذ می‌کند، وعده‌های بی‌عمل می‌دهد، قوانین را ناقص اجرا می‌کند، مراجع متعدد سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری دارد و هیچ مقامی پاسخ‌گوی اشتباهات زیانبارش نیست، همه موجب بی‌ثباتی می‌شود."
عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان، در ادامه تاکید می‌کند:" ادامه بی‌ثباتی‌ها در طولانی‌ مدت، موجب کاهش و سلب اعتماد مردم نسبت به دولت می‌شود. این روند در ادامه منجر به کاهش اعتماد میان خود مردم نیز می‌شود که نتیجه آن، کاهش "سرمایه اجتماعی" در جامعه است."
راه‌حل کوتاه مدت کنترل نقدینگی و تورم فعلی، به اعتقاد حق‌شناس واردات است و در طولانی مدت نیز تقویت بخش‌های تولیدی؛ اما آقای رنانی معتقد است که اکنون دولت با کنترل نقدینگی نیز نمی‌تواند تورم را کنترل کند:" به علت کاهش شدید اعتماد عمومی و "سرمایه اجتماعی"، حتی اگر نقدینگی هم کنترل شود، موتور تورم به این سرعت خاموش نمی‌شود. برای کنترل تورم، نیاز به سطح مناسبی از اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی داریم. و این امر نیز نیاز به دوره بلندی از ثبات سیاسی و اقتصادی و بازسازی چهره مخدوش شده دولت در نزد جامعه دارد."
سال ۸۷، آخرین سال فعالیت دولت نهم است و این دولت برای حفظ موقعیت خود در دور بعدی انتخابات نیازمند بهبود شرایط فعلی است. شرایطی که بیشترین فشار را به اکثریت جامعه وارد می‌کند.
اصل مطلب را در بی بی سی از
ایجا ببینید.

شنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۷

بنز، شتر خوابیده تهرانی‌ها

راه کوتاه بود. یک یا دو کوچه این ورتر یا اون ورتر. راهی نبود. ننه جون را همین جوری بردند. روی دست. وقتی چشم بست، دستی کشیدند روی چشماش. تابوتش را چندتایی از محرماش(وصیت خودش بود)، بلند کردند و بردند تا غسال خونه. پای پیاده بردندش و دختر و نوه اش لنگ قرمز را بستند کمر و شستن را شروع کردند. بعد هم "لااله الا الله" گویان بردند و خاک کردند و برگشتند.
حالا ماشین جای پا و گاری را گرفته از بس که دور شده قبرستان‌ها. آن هم چه ماشین‌هایی. "کریم باقری"، بازیکن فوتبال، که خودش بنزسواره، گفته بود که" ایرانی جماعت عشق بنز و بی‌ام و داره." حتماً سر همین عشق هم بود که وقتی بنزهای 2002 برای نعش‌کشی راه به بهشت زهرا باز کردند و جای بنزهای زرد سی 180 دیزلی را گرفتند، روزنامه‌ها تیتر زدند که "همه تهرانی‌ها یک روز سوار بنز می‌شوند." آن هم چه بنزی. مدل e240 با رنگ نقره‌ای و براق که باید دل ببرد از مسافر؛ اما مسافرش دلی ندارد برای حظ بردن.
بهشت زهرا؛ به عنوان بزرگ‌ترین قبرستان تهران از سال 48 که اولین مدل‌های نعش کش دیزلی آمد تا کنون چند مدلی را عوض کرده است. دهه 60 تویوتا و لندکروزهایی آمدند که خیلی زود رفتند و آخرینشان همین بنزهایی که است که تا 260 تا هم سرعت دارد.
صبح به صبح، هر 30 بنز به همراه 10 ویتوی بلندقد صف می‌کشند در مرکزشان که در میرزای شیرازی خیابان کریم‌خان است. این شرکت پیمانکاری، خدمات مربوط به حمل جنازه در تهران را ارایه می‌دهد. اما اگر قرار باشد جنازه‌ای به خارج از تهران منتقل شود، از ماشین‌های مزدا استفاده می‌شود. این ماشین‌ها مخصوص حمل جنازه از بیمارستان یا خانه به بهشت‌زهرا هستند. ‌
بنزهای کوتاه و کشیده قابلیت حمل یک تا دو جنازه را دارند. صبح اول وقت از آنها استفاده می‌شود که مشتری عجله بیشتری برای رساندن میت به غسال‌خانه را دارد.
راننده جوان و خوش خنده بنز نعش‌کش:" صبح از مرکز بخش می‌شیم تو شهر برای بردن جنازه‌ها، بعد می‌یام بهشت زهرا و تا آخر وقت کاری اینجا هستیم و از این جا تقسیم می‌شیم. روز پرکارمون تا 6 تا جنازه هم می‌یاریم اینجا. بستگی به مردن مردم داره دیگه."
نشستن پشت بنز باید دنیایی داشته باشد. فرمون هیدرولیک با گازی نرم و راحت. اون قدر که از دست راننده در می‌رود که چقدر پا روی پدال فشار داده است:" نه که خیلی پدالش نرمه، گاهی نمی‌فهمیم چقدر تند می‌ریم. برای همینه که پلیس بزرگراه برای یکی از بچه‌ها سرعت غیرمجاز ثبت کرد و جریمه‌اش کرد." این جمله را از سر شوخی می‌گوید راننده نعش‌کش.
مشکل نعش‌کش‌های فعلی با تمام زیبایی‌اش، نداشتن کولر است که باعث می‌شود بویی در ماشین بپیچد و بماند؛ البته دستگاه تهویه هوا دارد.
ویتو‌های بلند، هم رنگ همین بنزها هستند؛ اما قابلیت حملشان بیشتر است. آن 10 دستگاه هر کدام قابلیت حمل چهار جنازه را دارند. از این دستگاه‌ها بیشتر زمانی استفاده می‌شود که از زمان کفن و دفن در بهشت زهرا گذشته باشد.
ساعت 3 آخرین ساعتی است که جنازه‌ها وارد غسال‌خانه می‌شوند و عملیات کفن و دفن در آن انجام می‌گیرد. بعد از این ساعت جنازه باید تا فردا صبر کند و به قول یکی از راننده‌ها:" یه هزینه شام و صبحونه اضافه، گردن خانواده مرده می‌افته. هرچی زودتر مرده خاک‌ بشه، یه روز جلو هستند." البته ساعت کار راننده‌ها تمام شبانه روز و به صورت شیفتی است؛ حتی در تعطیلات رسمی و ایام نوروز؛ اما در شرایطی که ساعت از 3 بعد ازظهر گذشته باشد یا شب و تعداد تماس‌ها نیز برای حمل مرده زیاد باشد، ویتوهای بلند می‌توانند در مسیرشان چهار مسافر مرده خود را حمل کنند که شب در خانه نماند.
بنزهای جدید سال 82، یک روزه جایگزین قدیمی‌ها شدند. علتش هم نوسازی ناوگان این بخش بود. ماشین‌های قدیمی بیش از سه دهه رانده بودند و رمقشان به آخر رسیده بود. بنزهای جدید، برخلاف اسلافشان، مخصوص حمل جنازه‌اند و کابین مجزایی که گالوانیزه هم هست، دارد. ماشین‌های قدیمی یک‌سره بود و میان راننده و جنازه، حایلی نداشت.
نعش‌کش‌های قدیمی همان موقع در مزایده‌ای فروخته شدند. فرقی نداشت به چه کسی. هرکس می‌توانست خریدار باشد. برای اوراق یا استفاده. چندتایی هم به ورامین فرستاده شدند و اکنون آنجا وظیفه مسافرکشی مرگ را برعهده دارند.
هزینه حمل جنازه با قدیمی‌ها 24 هزار تومان بود و جدیدی‌ها 50 هزار تومان است.
اکنون تنها در تهران از بنزهای نعش‌کش جدید استفاده می‌شود:" شهرستان امکانات نداره برای تعمیر این ماشین‌ها. اینا هم خیلی ظریف و حساس هستن و راننده‌هاش هم باید خیلی حرفه‌ای باشن. کوچک‌ترین ضربه‌ای که بهش وارد بشه، کلی خرج داره و دردسرزا می‌شه
."
هزینه‌های تعمیر و یا خساراتی که به دلیل تصادفات به بنزها تحمیل می‌شود، تنها در صورتی که راننده مقصر نباشد، برعهده اونیست. حتی هزینه نظافت و شستشوی آن نیز با راننده‌ها است. برای همین است که راننده‌ها تا فراغتی پیدا می‌کنند، در گوشه‌ای از محوطه بهشت‌زهرا و کنار شیرآبی، لنگ به دست، مشغول خاک‌روبی از سر و روی ماشین‌ها می‌شوند.
هرکسی می‌تواند سوار این بنزهای خوش هیکل شود؛ اما هرکسی نمی‌تواند راننده‌اش شود. این شغل از جمله کارهایی است که به صورت موروثی در یک خانواده می‌چرخد:" از 7-8 سالگی با بابام می‌اومدم اینجا. بعد از اون هم موندگار شدم. پدرم خدابیامرز راننده اون بنزهای سایق و قدیمی بود. بقیه راننده‌ها هم همین طور هستند. از طریق پدر یا برادرشون یا یکی از بستگانشون وارد این کار می‌شن. کلاً غریبه نداریم. همه یه جوری براساس یه آشنایی که داشتن، وارد این کار شدن."
شغل نان‌داری نیست. حقوقش 250 تا 270 هزار تومان در ماه است به اضافه بیمه؛ اما گاهی انعام‌هایی می‌رسد از خانواده متوفی که این کار را نان‌دار می‌کند و به صرفه:" بسته به صاحب مرده داره. گاهی خوب دست به جیب می‌شن و گاهی هم خسیس از آب در‌ می‌یان یا اساساً ندارن که بیشتر بدن؛ اما بیشترشون سعی می‌کنن یه جوری دل ما رو به دست بیارن."
نعش‌کش‌ها بسیار چشمگیر هستند به خصوص که بنز هم هستند؛ اما گاهی مایه خجالت و دلخوری راننده‌ها می‌شوند:" متلک می‌گن بعضی جوون‌ها. مرده‌کش، کی منو می‌بری. چند می‌گیری گریه کنی. می‌گن دیگه."
گاهی هم قدرت موتورها و سرعتش هوس کورس گذاشتن را به راننده می‌دهد:" چند باری کورس گذاشتیم. گاهی با همدیگه گاهی هم با این جوون‌ها و ماشین‌بازها. یکی دوبار هم با ماشین‌های پلیس. هم‌کلاس هستند دیگه؛ اما دست فرمون بچه‌های نعش‌کش حرف نداره.اول و آخر خودمون برنده‌ایم." کمک‌راننده یکی از بنزهای نعش‌کش سر همین کورس گذاشتن، درجه‌اش پایین آمده و ماشین را از او گرفته‌اند. اکنون تنها به عنوان کمک راننده می‌نشیند در ماشین.
نعش‌کش‌ها هم پای بنزهای پلیس می‌توانند حرکت کنند و اگر راننده خوش دستی پشتش بنشیند، شاید از پلیس هم جلو بزند. خب، اگر دزد به نعش‌کش بزند، آن هم از نوع خوش‌دست و فرمانش، چه؟:" به عوارضی قم نرسیده می‌گیرنش. کجا می‌تونه بره وقتی اجازه رفتن خارج از تهران را ندارن؟ فرض هم که توی تهران بخواد آبش کنه، بیچاره می‌شه. امکانش نیست. تمام قطعات این‌ها شماره فنی دارن. از آیینه بگیر تا تک‌تک لوازمش. دزدیدنش غیر از دردسر برای دزد، چیزی نداره."



نعش‌کش‌های بهشت‌ زهرا، جزو ماشین‌های خدماتی بوده و باید طبق دیگر ضوابط راهنمایی و رانندگی حرکت کنند. حق تندروی و حرکت با سرعت بالا را ندارند. حتی برای اطمینان خاطر آژیر و چراغ هشدارشان نیز قطع شده تا از
سر شیطنت هم که شده از آنها استفاده نکنند.
---------------------------------------------
این گزارش در شماره 69 هفته‌نامه دنیای خودرو چاپ شد

جمعه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۷

نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران

پنجشنبه 19 اردیبهشت ماه 1387، بیست‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران






















پنجشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۷

تصویرسازی با چهل‌تکه‌ها


تکه های گلی و رنگی کنار هم می‌نشینند و بقچه ای یا چادرشبی می شوند برای لباس ها یا رختخواب های مادربزرگ. تکه ها به هم وصله می شوند. بیش از همه برای رفع حاجت و صرفه جویی است؛ اما وصله ها رنگ می دهند و طرحی نو در می‌اندازند.
علی بوذری، با استفاده از رنگ ها و تکه پارچه ها، سعی می کند خاطره وصله پینه ها و چهل تکه های مادربزرگ ها را در کتاب های کودکان یادآوری کند.
بوذری رشته تصویر سازی را تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه هنر به اتمام رساند. او در شیوه های مختلف برای تصویرگری کتاب کودک کار کرد و در کنار آن تکه دوزی را به عنوان تکنیک خاص خود و با الهام از بقچه های قدیمی انتخاب کرد.
بوذری می گوید: همیشه دلم می خواست طرح کتاب‌ها را به شکل دیگری تصویر کنم. شکلی متفاوت. اکنون نیز در انتخاب شیوه طراحی کتاب، براساس متن و مخاطب آن عمل می‌کنم.
خصوصیت کاراو در این است که تمام طرح ها و تکه پارچه ها را با دست می دوزد و از زیگ زاگ، دندان موشی و ساده دوزی و دیگر شیوه های دوخت استفاده می‌کند.
بوذری که ٢٩ سال دارد، در باره آشنایی با تکه دوزی می گوید: پس از آن که تصمیم گرفتم از پارچه در طراحی کتاب های کودکان استفاده کنم، یک کتاب خودآموز تکه دوزی کنار دستم قرار دادم و برای اولین بار نخ و سوزن را به دست گرفتم. در ابتدا کار به سختی پیش می رفت و برایم خیلی سخت بود؛ اما کم کم این کار را یاد گرفتم.
بوذری از میان داستان های قدیمی، داستان های هزار و یک شب،‌ گربه قرمز، ماه پیشونی و داستان هایی را که ریشه ایرانی داشته باشند انتخاب می کند و تکه دوزی را در تصویرگری این نوع کتاب ها به کار می برد.
او جز یک ناشر فرانسوی، ناشر دیگری را پیدا نکرده تا اصل آثارش را که با این شیوه کار کرده، بعد از چاپ به او بازگرداند. به همین دلیل تنها کتاب "گربه قرمز"، قرار است چاپ شود. و بقیه کتاب‌های وصله دوزی شده‌اش را تنها به نمایشگاه های مختلف می‌برد و به نمایش می گذارد و ترجیح می‌دهد فقط آثارى را که با شیوه های معمول تصویرگری شده اند، به دست ناشرين کتاب بدهد.
کارهای بوذری در بسیاری از نمایشگاه ها مانند نمایشگاه بین‌المللی تصویرسازی تورینو، پاریس و نوما در ژاپن نشان داده شده
است.
اصل گزارش و نسخه مولتی‌مدیای آن را می‌توانید در اینجا ببینید.

جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۷

چه کسی باید کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود؟

هنوز تا انتخابات دور هشتم ریاست جمهوری بیش‌تر از یک سال باقی مانده؛ اما گروه‌ها و افراد برخی صریح و برخی در لفافه برای کاندیداتوری اعلام آمادگی کرده‌اند.
روزنامه نگاران هم از هم‌اکنون پیش‌بینی‌های خود ا شروع کرده‌اند که
چه کسی باید کاندیدای ریاست جمهوری شود؟