شنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۴

شادی که گم شده بود

هجدهم خردادماه روز خاصی برای ایران ها بود،تیم ملی ایران در آخرین بازی خود در مقابل بحرین با زدن یک گل به جام جهانی صعود کرد.و یک بار دیگر خاطره سال 77تکرار شد.شبی که همه بی آن که از قبل تدبیر کرده باشند به خیابان ها ریختند و تا دقایقی باقیمتنده به صبح شادی کردند.هرچند گروهی سیلی خوردند و برخی نیز راهی زندان؛ اما برای اولین بار در خیابان های ایران مردم شادی کردند.
آن شب در خانه بودم و هیچ ندیدم؛ اما چهارشنبه گذشته در خیابان بودم.خاطره ای از سال 77 در ذهن داشتم.سوت پایان بازی که زده شد به یک باره همه به خیابان ریختند.چشم چرخواندم تا چیزی ببینم؛ اما همه سوار بر ماشین، موتور و برخی هم پیاده در خیابان بودند. هر از گاهی سوتی و فریادی بلند می شد ؛ اما هیچ کس کار خاصی نمی کرد.همه به خیابان آمده بودند تا ببینند نه شادی کنند.
دلم سوخت.دلم سوخت برای تمام چهره های پیر و جوانی که آن شب در خیابان در انتظار دیدند بودند.
برای تمام کسانی که شادی کردن را از یاد برده اند. کسانی که هیچ گاه یاد نگرفتند شادی کنند و کسانی که حتی خاطره
ای برای یادآوری یک لحظه شاد ندارند و هیچ گاه شادی را یاد نخواهند گرفت
اما در این میان گروه های تبلیغاتی کاندیداها خوب ماهی گرفتند.گروه های موسیقی را در خیابان فعال کرده بودند و همه را به رقص در معرکه ای که عکس و پوستر کاندیداها پخش می شد دعوت می کردند..

هیچ نظری موجود نیست: