
این عکس چند سال پیش در یکی از نشریات آلمانی منتشر شده و آقای احمد قدیانی، آن را در اختیار من گذاشتند که جای تشکر دارد.
پایان نامه دانشجویی کجا می فروشند؟
آقایی که فریاد می زند همه رقم کتاب داخل پاساژ، می گوید: «چهار تا مغازه اون ورتر، داخل بازار... برو زیرزمین ته راهرو.»
ته راهرو مغازه ای کوچک است که پسری جوان پشت کامپیوتر نشسته و دختری بالای سرش ایستاده.
دختر می گوید: «الان این تحقیق دیگه آماده است؟ پس یه عنوان قشنگ هم دارید براش بزنید؟ یه متن تشکر هم می خوام، دارید؟ از این تشکرهای دهن پرکن.»
پسر سری تکان می دهد و یک صفحه عناوین و متنی تشکرآمیز جلوی روی دختر باز می کند.
پسر می گوید: «فقط باید جای اسم ها عوض بشه. اسم های خودت چیه؟»
پایان نامه ها و پروژه های دانشجویی، فرصت تحقیق و پژوهش برای دانشجو و ارزیابی دانش و مهارت های او توسط استاد است. فرصتی که تبدیل به یک فعالیت اقتصادی و کسب درآمد برای گروهی شده و بازار خرید و فروش پایان نامه را ایجاد کرده است.
عناوین مختلف تبلیغاتی تهیه، تنظیم و فروش پایان نامه که گستره آن از دیوارهای اطراف دانشگاه ها تا سایت های اینترنتی است، نشان می دهد که این بازار اقتصادی باید داغ باشد و مشتریان فراوانی نیز داشته باشد.
در برخی از تبلیغات تاکید شده که در چه رشته ها و عناوینی تحقیق آماده دارند. این تحقیقات معمولاً قیمتشان مشخص است و از ۵۰ هزار تومان شروع می شود؛ اما شما تنها مشتری آن نیستید.
ادامه گزارش بازار خرید و فروش پایان نامه را در زیگ زاگ بخوانید.
- رخصت مرشد. رخصت پهلوون.
میان گود هر که بخواهد ورزش کند، اول کسب اجازه می کند از مرشد و بزرگان حاضر. مرشد ضربش را می زند و او شروع می کند.
همه لنگ قرمز به کمر بسته یا شلوار باستانی پوشیده دورتادور گود زورخانه دست به سینه ایستاده اند. مرشد اشعاری مى خواند، از شاهنامه یا سعدی و یا مدح حضرت علی.
زورخانه علی "تک تک" در خیابان ری را بعد از پرس و جوی زیاد پیدا کردم. با این که سال ها است صدای ضرب مرشد در آن بلند است؛ اما خیلی کم می شناسندش. به خصوص جوان ها. بعد از چند کوچه و پس کوچه، در کوچه باریکی پیدایش می کنم.
مولتی مدیای "میان گود" را در جدید آنلاین ببینید. همچنین متن انگلیسی آن را نیز در اینجا ببینید.
خودروها پیر و فرسوده میشوند، گاهی در جاده و خیابان لنگمان میگذارند و فنر میشکنند یا موتورشان جوش میآورد و هزار دردسر هزینهبر دیگر دارند؛ اما وسیلهای است نقیلهای که گذر زمان بعضی از آنها را خاص و انگشتنما و یا آنتیک میکند. آن وقت است که دیگر قیمت ندارد و حسابی کالایی سرمایهای میشود آن هم نه فقط نقدی که ارزشی به اندازه تاریخش پیدا میکند.
سالها است که دیگر ماشینهای امریکایی جایی در ایران ندارند؛ اما خیلی از ما دیدهایم ماشینهایی را که حتی جوانها را به یاد خاطرات پدربزرگ و مادر بزرگها میاندازد؛ اما با ظاهری شکیل و مرتب. بعضی از اینها گاهی ماشین عروس ميشوند؛ البته اگر شازده داماد بخواهد پول کلانی برای ماشین عروسش خرج کند.
این خودروها که عمدتا آمریکایی بوده و دست ساز(البته در ایران)، محسوب میشوند، حداقل عمری 70 ساله دارند. دستساز بودن آنها به معنای آن نیست که فردی تمام بخشهایش را طراحی کرده (چنین طراحیهایی در دنیا وجود دارد. حتی در کارتونها دیدهایم که مخترعی وارد کارگاهش میشود و بعد با چوب و آهن، خودرو میسازد)؛ اما در ایران این کار به شکل دیگری انجام میشود(خیال بد نکنید تیونینگ را نمیگویم؛ قبلا گزارشش چاپ شده).
یک گروه که عشق وافری به خودروهای آمریکایی دارند و همه هم اهل فن هستند، جمعی را تشکیل دادهاند برای حفاظت از این خودروها.
آقا بهزاد، که قدیمی این کار است، سالها خود ماشینهای قدیمی را میخریده و بعد از اصلاح و تعمیرش آن را به شکل روز اول در میآورده و اگر مشتری بوده آن را میفروخته است. اکنون این گروه بزرگتر شده و چند جوان فنی و عاشق ماشین هم به او اضافه شدهاند.
بخش اول: جستجو برای کشف خودرو آمریکایی
مواردی هم هست که کار به صورت سفارشی انجام میشود. فردی که خودرویی قدیمی دارد و بخواهد آن را بازسازی کند و یا کسی که خواهان اتومبیل قدیمی از نوع خاص باشد، سفارش میدهد. این نوع سفارش میتواند همراه با تغییرات دلخواه در بدنه هم باشد.
بخش دوم: جستجو برای کشف اصالت خودرو
پس از آن، جستجو در مجلات و سایتهای اینترنتی برای پیدا کردن مشخصات کاملی از همان مدل آغاز میشود. این بخش، مهمترین قسمت کار است و تمام ظرایف باید در آن لحاظ شود. از رینگ و لاستیک تا تودوزی و حتی آرمهایی که بر روی بدنه، فرمان و یا دنده ماشین همه باید ریز به ریز مشخص شود و نوع آن تعیین.
در این بخش نوع خودرو نیز به سه دسته ماشینهای خانوادگی (بیوک ایران، کادیلاک سویل و شورلت مون سیرنو)، خودروهای مسابقهای (شورلت کامارون، پونتیاک، دوج شارژر و فورد موستانگ) و خودروهای کلاسیک و درباری، تقسیم میشوند. این تقسیمبندی به خصوص برای خودروهای مسابقهای بسیار مهم است. مثلا برای تقویت یک کاماروی 6 سیلندر، آن را با قطعات کاماروی 8 سیلندر تقویت میکنند.
بخش سوم: جستجو برای لوازم یدکی
بخش چهارم: آغاز عملیات فنی برای تولد دوباره
بعد از جمعآوری کم وکسریها(البته مهمترینها و حیاتیترین بخشها وگرنه بخشهایی مثل برند خودرو را میتوان بعد از پایان عملیات حیات بخشی هم پیدا کرد و جاگیرش کرد)، عملیات فنی شروع میشود. موتور، بدنه، رینگها، تودوزی، صافکاری، رنگ و نقاشی، همه طبق نقشه اصلی خودرو انجام میشود تا تولد دوباره.
گاهی البته تغییرات بیش از این است و با اصل مطابقت نمیکند البته در ظاهر. مثل شورلت بلر 1957 که اکنون سقفش را زدهاند و 35 سانتیمتر هم ارتفاع به آن دادهاند. این خودروی 6 سیلندر 2000 سیسی، اکنون قابلیت کورس گذاشتن را هم دارد.
یکی از خاصترین خودروهایی که گروه جیام کاران، آن را زنده کرده، بیوک رودمستر 1947 ، 8 سیلندری است که تنها در ایران دو دستگاه از آن وجود دارد. این خودرو هنوز گرامافونش میخواند و صاحبش آرش سلیمخانی 13 ساله و پسر آقا بهزاد است. یک کلکسیونر که جفت این خودرو را دارد، حاضر است آن را 100 میلیون تومان خریداری کند. این خودرو یکی از همان میراثهایی است که وارثانش با دیدن شیشههای شکستهاش و بیجانی موتورش، آن را فروختند؛ اما اکنون از هیچ ماشین پر سرعتی عقب نمیماند.
شایان دیریانچی، صائب بکتاش و استادشان بهزاد سلیمخانی، عاشق این خودروهای قدیمی هستند و بعد از بازسازی هم برای شریک کردن مردم در شوری که از این تولد دوباره پیدا کردهاند، گاهی در خیابان کارناوال راه میاندازد. قدیمیها به یاد گذشته میافتند و جوانها هم شور دیدن اتومبیلهایی که فقط میتوان در فیلمها دیدشان، نصیبشان میشود.
علاوه بر کلکسیونرها، عروس و دامادها هم مشتریان این ماشینها هستند آن هم فقط برای یک شب. حداقل هزینهای که برای یک شب باید پرداخت شود، 250 هزار تومان است، البته آقای داماد حق رانندگی ندارد. شایان یا صائب خودشان این وظیفه را متحمل میشوند.
قیمت فروش این خودروها بستگی به قیمت خرید خودرو و لوازم و قطعات و وقتی که برای آن صرف شده دارد. اما حداقل آن 20 میلیون تومان است. اما همین خودرو با چنین حفاظت و تعمیراتی در خارج از ایران، قیمتی میلیون دلاری خواهد داشت.
محل نگهداری خودروها تا زمان فروش معمولا پارکینگ خانه یکی از اعضای تیم است. اکنون آنان مجموعهای از دوج کرایسلر نیوپورت کاستوم با گربکس 427 اتوماتیک، موتور 440 7500 سیسی دو سیلندر، بیوک 8 سیلندر موتور 350، 5800 سیسی با گریبکس اتوماتیک، کادیلاک ایران با موتور 350 و گریبکس 400، شورلت نوا 6 سیلندر 250 با موتور 4500 سیسی که از انواع خودروهای خانوادگی هستند و شورلت کامارتو، پونتیک ترنزن، فیبر پود و فورمال 8 سیلندر با موتورهای 350، 400 و 455 و فورد موستانگ سه دنده با موتورهای 427، 460 و 390 در رده خودروهای مسابقهای و انواع اتومبیلهای کلاسیک با موتورهای 500، 502، 350 را یا دارند و یا بازسازی کردهاند.
منتشر شده در شماره 88 دنیای خودرو
به قهوه خانه ای که در آن ترنا برگزار می شد دکه می گفتند و به صاحب قهوه خانه دکه دار. در وسط قهوه خانه نیمکتی روبروی جمعیت می گذاشتند به نام تخت ترنا. خود ترنا هم پارچه اى ضخیم و کتان مانند بود که آن را لوله می کردند ، به طول حدوداً یک متر و نیم و قطر چند سانتیمتر . پارچه تبدیل به تسمه اى سنگین مى شد که با یک نخ کشی محکم و مقاوم، مقاومت تسمه را تضمین می کردند.
گزارش مولتی مدیای "هاله حیدری" از ترنابازی را در جدیدآنلاین ببینید.
نمایندگان مجلس در طرحی نسنجیده بدون کارشناسی سازمان میراث فرهنگی را با وزارت ارشاد ادغام کردند تا این سازمان را که تازه بعد از گذشت سه سال از شوک ادغام با صنعت گردشگری سربرآورده بود دومرتبه دچار شوک کنند
هرچند برخی از نمایندگان کمیسیون های فرهنگی و اقتصادی با این ادغام مخالفند ولی معتقدند که
معاونان رييس جمهور احساس ميكنند از حاشيه امنيتي برخوردارند كه اين حس بايد از بين برود و مجلس نقش نظارتي خود را حفظ كند.
رئیس پیشین سازمان دکتر بهشتی معتقد است نمایندگان به جای آقای مشایی میخواهند سازمان را تنبیه کنند. سازماني که زماني دو معاونت در وزارت ارشاد داشت، بر اساس اين طرح قرار است تبديل به يک معاونت در وزارت خانه شود، خوب يک دفعه نمايندگان بيايند و سازمان را منحل کنند.
ادامه را در وبلاگ من بخوانید.
- سلام. من جلالی پور هستم، خبرنگار دنیای خودرو. چندتا سوال داشتم در مورد معاملات خودرو به صورت تلفنی.
مرد پشت تلفن، با صدایی مظنون و سنگین: اول بگید شماره من را از کجا آوردید؟
- آگهی های روزنامه. نوشته بودید "خریدار فقط تصادفی".
مرد پشت تلفن: بله. پارکینگ دار هستم. فقط تصادفی می خرم و می فروشم.
- چرا فقط تصادفی؟ چه می کنید این تصادفی ها را؟
مرد پشت تلفن: تصادفی مشتری خاص خودش را داره. اکثراً صافکارها و نقاش های حرفه ای دنبال این ماشین ها هستند. تعمیر می کنند. سرپاش می کنند و به اسم تصادفی هم می فروشند.
- تصادفی ها را چطور قیمت گذاری می کنید؟ چند درصد زیر قیمت اصلی شون؟
مرد پشت تلفن: این کار خیلی تخصصی است و کاملا بستگی به نوع جمع کردنش داره. یه کاریه مثل پزشکی. فرض کن یکی پاش بره زیر قطار و له بشه. دکتر پا را قطع می کنه؛ اما اصل وجود طرف زنده است. کار ما هم این جوریه. بستگی داره چقدر اصل ماشین و قلبش و بدنه، سالم و سرپا مونده باشه.
- فرق کار شما با بنگاه دار و نمایشگاه دار چیه؟
مرد پشت تلفن: ما تلفنی کار می کنیم. ماشین را می آرن پارکینگ ما توی شهر ری. یه معاینه می کنیم ببینیم چی داره و نداره. قیمت می گذاریم و می خریم. بعد هم براش مشتری پیدا می کنیم و می فروشیم. بنگاه دار دنبال ماشین تر و تمیزه؛ اما ما دنبال تصادفی. فرقی هم نمی کنه چقدر رو پاست یا نه. برای ماشین ناز و ادا در نمی یاریم. تصادفی می خریم و می فروشیم. دست به هیچ چیزش نمی زنیم.
این آقا که با اسم مهندس...... در روزنامه آگهی داده، 10 سال است که در کار خرید و فروش تصادفی است. از صدایش معلوم بود که جوان است و از لحنش مشخص که پارکینگ دار است و بیشترین برخوردش با مرد جماعت و فنی کار خودرو.
خرید و فروش تلفنی حسن بزرگش این است که جا و مکان نمی خواهد. همه جای ایران، سرای معامله است و ساعت هم ندارند.
- سلام. آقای........جلالی پور هستم. خبرنگار دنیای خودرو. چند سوال دارم در مورد.........
آقای پشت خط خیلی مودبانه برای نیم ساعت عذرم را می خواهد تا به کارش برسد و معامله نصفه و نیمه اش را مهر و امضا کند. می دانم که پای سود در میان است.
همان روز. کمی بیش از نیم ساعت بعد. گفت و گو را کمی بعد از سوال و جواب های معمول که "این سوال و جواب ها به چه کار مجله می آید"، بخوانید.
آقای پشت خط: اساس کار ما قبول داشتن دو طرفه و مراودات مالی است. براساس اعتباری که در بازار داریم، معامله می کنیم.
- این اعتبار از کجا آمده و این اعتماد؟
آقای پشت خط: 22 ساله توی این کارم. یک نفر وقتی یک بار معامله کرد بر اساس استاندارد بازار کار و معامله که می گه "صداقت در کلام و تعهد در انجام"، اعتمادش جلب می شه. هر رضایت هم سه تا مشتری با خودش می آره. این طوری چتر کار ما هم روز به روز بزرگ تر می شه.
- یعنی تلفنی قرار و مدارها را می گذارید و قیمت گذاری می کنید و برای........
آقای پشت خط: قرار و مداری در کار نیست. فقط صفر می خریم. صفر هم که نیاز به دید و بازدید نداره. یعنی در 99 درصد موارد نیازی به بازدید نیست.
- فروشنده را چطور پیدا می کنید؟
آقای پشت خط: آن هم تلفنی. مدل و رنگ را می گیم و می فروشیم.
- پس سرمایه ای را درگیر نمی کنید؟
آقای پشت خط: نه. بعد از این که فروشنده برای فروش OK داد، بهش قول 48 ساعت بعد را می دهیم. خریدار را هم که پیدا می کنیم، تعهد می گیریم که ظرف 24 ساعت پول را آماده کند. یعنی 24 ساعت قبل از آن چه به فروشنده وعده داده بودیم.
- تفاوت کار شما با نمایشگاه دارها چیه؟
آقای پشت خط: ما خودرو ویترینی نمی فروشیم. دردسر خوشگل کردن و آماده کردن ماشین برای رهگذر را هم نداریم. چون اساسا کاری با رهگذر نداریم. فقط صفر خرید و فروش می کنیم. رهگذر را فقط جایی باهاش کار می کنیم که اطمینان این را داشته باشیم که سوویچ به دستش بدیم.
- درصد سود یا کمیسیونتون را چطور تعیین می کنید؟
آقای پشت خط: کمیسیون نداریم. براساس ترفند بازار معامله می کنیم. سود ما را بازار تعیین می کنه. گاهی شده که خریدیم 500 تومان؛ اما بازار کشیده پایین و مجبور شدیم از جیب بذاریم روش و بشه ضرر. این چند وقته هم که بازار خوب نبوده.
- الان بازار چه خودروهایی خرابه و چه خودروهایی خوب؟
آقای پشت خط: پرشیا، 206 و گل بازارش خرابه. 405، زانتیا و ورنا خوبه.
- بازار ماشین های سنگین و گران قیمت چطوره؟
آقای پشت خط: اون که الان دو ماهه خرابه. فقط الان سر این قضیه تبصره 11 که قرار شده به ازای هر ماشین بالای 3000 سی سی، سه تا خودروی فرسوده را از رده خارج کنند، بازار "سانتافه" و "آزارا" یک هفته است شیرین شده. مردم افتادند به جنب و جوش.
- در کار واردات ماشین هم هستید؟ یا سفارشی؟
آقای پشت خط: نه والا. خیلی دردسر داره. اون اوایل سوناتا و کمری و آزارا وارد کردیم که پاش را هم خوردیم. صرف نداره. الان هم کسانی که آوردند، دارند ضرر می دهند.
حسن بزرگ خرید و فروش تلفنی یا همان واسطه گری، علاوه بر آن که سرمایه ای را درگیر نمی کند، این است که از عوارض و مالیات می شود جان به در برد. علاوه بر آن، دردسرهای ثبت و سند زدن و هزینه های آن را هم ندارد. ندید می خرند و ندید می فروشند، در عوض سودش می ماند و واسطه.
ویترین های خودرو
فرقی در شمال و جنوبش نیست. کار همه یکی است. از این دست می خرند و به آن دست می فروشند. تنها تفاوت در نوع نگاه است به سبک و سنگین. یکی پیکان برایش سبک است و آن دیگری سوناتا. یکی سنگین ترین معامله اش زانتیا بوده آن هم نه صفر و دیگری با اغماض بی ام و X3.
بنگاه های ماشین، نام دیروز نمایشگاه های اتومبیل امروزی است. بعضی شکیل هستند و بعضی معمولی؛ اما معامله همان است. هر چند که در آن بالایی ها( بالای شهر و شمال نشینان)، معاملاتی هم از نوع زمین و مسکن انجام شود.
براساس تحقیقات میدانی که دارای پشتوانه دقیق اطلاعاتی از نمایشگاه داران تهران است، بزرگ ترین نمایشگاه اتومبیل مجتبی است در خیابان شهید بهشتی یا عباس آباد.
از نظر متراژ، نهایت بزرگی یک نمایشگاه 400 متر است. بعضی از نمایشگاه های بزرگ، به غیر از ظاهر و ویترین عظیمی که مقابل چشم رهگذران و خریداران خودرو دارند، گاهی حیاط یا پارکینگی هم پشت ساختمان دارند که محل پارک خودروهای فروشی اعم از شخصی یا امانی است. گاهی هم اتومبیل ها را صف می کنند در خیابان و بیرون از نمایشگاه.
تعداد اتومبیل های شخصی موجود در ویترین یا انبار هر نمایشگاه رابطه مستقیم و نزدیکی با موجودی و سرمایه نمایشگاه دار دارد. هر چه این سرمایه بالاتر باشد، تعداد خودروهای شخصی بالاتر می رود و همین طور مدل آن نیز. امانی ها هم که تکلیفشان روشن است. مشتری های دایم یا گذری ماشین را برای فروش به نمایشگاه می سپارند آن هم بعد از این که از چند جایی قیمت گرفتند و به اصطلاح قیمت بازار دستشان آمد.
حاج آقای بنز سوار خیابان شریعتی، 40 سال است که خرید و فروش می کند. اولین معامله اش یک پژو 204 بوده که 12 هزار و 300 تومان خریده و به 12 هزار و 800 تومان هم فروخته است. بعد از آن معامله گری را شروع کرده تا امروز که دو میلیارد تومان سرمایه را به همراه شریکش ریخته در نمایشگاه اتومبیل......(اجازه نام بردن از نمایشگاه را ندارم). امروز تخصصی کار می کند آن هم بر روی خودروهای کره ای.
حاج آقای بنز سوار، خودروهای کره ای را برای این انتخاب کرده که قیمت پایینی دارند و از این جهت در حد توان مردم برای خرید هستند.
بیش تر از 10 خودرو در نمایشگاه طنازی می کنند و همه هم صفر هستند. ارزان ترینش سوناتایی است که 37 میلیون و 500 هزار تومان قیمت دارد و گران ترینش هم بی ام و X3 که 129 میلیون تومان معامله می شود.
کار نمایشگاه داری خیلی هم راحت نیست. خود حاج آقای بنز سوار می گوید که مسوولیت زیادی دارد که همه اش گردن نمایشگاه دار است به خصوص اگر خودرو امانی باشد. گرفتن خلافی، اطمینان از سالم بودن خودرو اعم از دستکاری بدنه از رنگ و تصادف، گرفتن خلافی برای اطمینان از سرقتی نبودن و یا نداشتن هیچ گونه فسادی.
سرمایه که زیاد باشد، خدا را شکر قدرت انجام کارهای مختلف هم بالا می رود. دیگر فقط خرید و فروش نیست. ثبت سفارش و واردات هم در کار می آید. حاج آقای بنز سوار، دارد از این خواسته ها و سفارش ها. اگر در تهران باشد و نمایندگی داشته باشد که هیچ. سفارش می دهد و قیمت می گیرد و ظرف زمان مشخص تحویل می دهد؛ اما اگر اتومبیل سفارشی در ایران وجود نداشته باشد یا چنان سفارش سخت گیرانه باشد که نیاز است از خارج وارد شود، آن هم برای حاج آقا چندان کاری ندارد. خرجش یک تلفن است به دوستانش در کشورهای حاشیه خلیج فارس و دوبی آن هم با تعرفه واردات 90 درصد. اما در کار ماشین هایی مثل LM و فراری نیست. واردات ماشین های ممنوع به ایران را در حوزه کاری کسانی می داند که با دستگاه های دولتی رفاقت دارند. هر چند که آن را هم مختص جوان های ژیگول می داند که قصد پز دارند نه سواری و استفاده کاری.
حاج آقا، بنز E280 را معمولا سوار می شود؛ اما گاهی هم 206 یا هیوندا می اندازد زیر پایش. ماشین باز نیست؛ اما اگر پایش بیافتند و ناچار شود ماشین را بفروشد، یکی دیگر سوار می شود. شاید یکی از ویترینی ها را.
ماشین های نمایشگاه، همه از آن شرکت بی ام و هستند. ارزان ترینش بی ام و 320 است که 70 میلیون تومان قیمت دارد و گران ترینش 630 کروک است که وقت معامله 200 میلیون تومان خرید و فروش می شود.
فرق این نوع نمایشگاه داری با نوع اول آن است که در هر خرید و فروش پورسانت ثابت ........( اجازه ندارم درصد آن را بگویم) به صاحب نمایشگاه تعلق می گیرد. قیمت را نیز شرکت تعیین می کند و میزان دخالت نمایشگاه دار در آن صفر است.
آقای متین صادقی، همه نوع مشتری دارد از نمایشگاه دار تا مشتری های گذری. نمایشگاه دارها زمانی خوب مشتری نمایندگی می شوند که قرار است تعدادی خودرو شرایطی فروخته شود آن هم بدون بهره و در اقساط بلند مدت. نمایشگاه داران این نوع خریدها برایشان صرف دارد. قسطی می خرند و نقد می فروشند آن هم با قیمت تعیینی خودشان.
هر شش بی ام و صف کشیده در ویترین، اگر قرار بر خریدشان داشته باشید، ارزان تر از هیچ نمایشگاهی که نیستند، هیچ که گران تر هم هستند آن هم تنها به یک دلیل" گارانتی اصل."
آقای صادقی خودش می گوید: خرید از نمایندگی مثل خرید از کمپانی است آن هم در آلمان. کیلومتر واقعا صفر است و در دوبی یا تهران صفر نشده است. گارانتی اش هم متفرقه نیست. شرکت ضمانت می کند آن هم برای دو سال.
تامین خودروی سفارشی آن هم فقط از محصولات شرکت هم از طریق نمایندگی انجام می شود. بعد از ثبت سفارش که غیر از مدل و رنگ خودرو مربوط به تودوزی و ظاهر آن است، زمان تحویل سه ماه بعد از آن است.
به غیر از نمایندگی ها که شرکت میزان پورسانت و حق فروشنده را تعیین می کند، پورسانت بقیه نمایشگاه دارها، بر اساس اتومبیلی که خرید و فروش می کنند و سرقفلی مغازه شان است. این را نمایشگاه دار خیابان شوش می گوید که تنها یک پژو 405 آن هم نه صفر را در ویترین نه چندان تر و تمیزش گذاشته است. زانتیای 27 میلیون تومانی کلان ترین معامله ای بوده که در تمام 50 سال نمایشگاه داری اش کرده است. حق کمیسیونی هم که نصیبش شده، 100 هزار تومان بوده است که به طور مشترک خریدار و فروشنده داده اند. خودش می گوید که چون مالیات و عوارض نمایشگاه داران خیابان های شریعتی و عباس آباد 10 برابر مغازه او است، تفاوت زیادی بین حق کمیسیون های دریافتی در معاملات وجود دارد.
ماشین سبک برای او پیکان و پراید است و سنگین فروشی و سفارشی فروشی اش، پرشیا و 405. که همه این ها برایش سودی در حد 40 هزار تومان (راست و دروغش گردن گوینده)، دارد.
بازار خرید و فروش خودرو رابطه خیلی نزدیک و مستقیمی با توان مالی مردم و رونق دیگر بازارها دارد. رکود بخش های تولیدی و مسکن، بازار خودرو را هم کساد می کند. مثل امسال که از ابتدای تابستان این رکود چشمگیر شده است. هرچند دست زیاد شده و بعضی ها نمایشگاه های آنچنانی زده اند؛ اما این شغل زمانی نانش در روغن است که دیگر بخش ها چرخشان خوب بچرخد.
شماره 86 دنیای خودرو
دور تا دور دو اتاق ۱۲ متری جمعیت نشسته و فقط بالای اتاق جلویی، یک پشتی است و میزی کوتاه با چند کتاب دعا و قرآن، روی زمین که پشتش خالی است. آن جا، «حاج خانوم» مینشیند. سرکتاب باز می کند و نسخه می نویسد و دعا می دهد برای حل مشکلات.
گزارش محافل دعانویسی و مشکل گشایی را در زیگ زاگ بخوانید.
در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت.
مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، 5 آبان 1357
در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود.
مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، 10 نوامبر 1978
در جمهوری اسلامی زنان در همه چیز حقوقی کاملاً مساوی با مردان خواهند بود.
مصاحبه با روزنامه گاردین، نوفل لوشاتو، 1 آبان 1357
در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت.
مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، 2 نوامبر 1978
در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و اداره دستگاههی تبلیغاتی. در این منطق تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریان های مملکت از فر هنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاه های قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد. ما همه اینها را از بین خواهیم برد.
سخنرانی برای گروهی از دانشجویان یرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، 8 آبان 1357
ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم.
سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، 19 مهر 1357
برای همه اقلیت های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند.
کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، 9 نوامبر 1978
نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمی دهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم.
مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، 17 نوامبر 1975
دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل ین حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت.
مصاحبه با تلوزیون NBC ، نوفل لوشاتو، 11 نوامبر 1978
من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمی خواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم.
مصاحبه با تلوزیون اتریش، نوفل لوشاتو، 16 نوامبر 1978
در جمهوری اسلامی زن ها آزاد خواهند بود. در تحصیل هم آزاد خواهند بود. در کارهای دیگر هم آزاد خواهند بود.
مصاحبه با هفته نامه گاردین، نوفل لوشاتو16 نوامبر 1978
پس از رفتن شاه من نه رییس جمهور خواهم شد، نه هیچ مقام رهبری دیگری را به عهده خواهم گرفت.
مصاحبه با روزنامه لموند، نوفل لوشاتو، 9 ژانویه 1979
سال 78 یا 79 بود. یکی از روزهای تابستان، طبق معمول همیشه چندتایی برای تهیه یک گزارش راهی کوچه پس کوچه های شهر شدیم. حول و حوش پل چوبی بودیم. خیابان را چندان مثل همیشه ندیدم. انگار جمعیت با محیط غریبه بودند و کمی هیجان زده. چند قدم پایین تر، این وضعیت تشدید شد. فضولی های جوجه خبرنگاری بیرون زد و پیش رفتیم. جمعیت به سمت میدان بهارستان می رفتند. به میدان رسیدیم که.........جمعیتی دیدیم کمی ایستاده و بیشتر متحرک. جمعیت برای اعتراض از جنس همان سال ها جمع شده بودند. محو فضا شدیم که این جا چه خبر است؟ خواستیم میدان را دور بزنیم تا موضوع دستمان بیاید. چند نفر دوربین به دست دیدیم و تعداد زیادی پلیس. محو ساختمان های اطراف بودم که دوربین ها از پنجره هایشان سرک می کشیدند که صدایی مردانه و بسیار آمرانه گفت:" همراه من بیایید." عین حاجی های تلویزیون بود. پیراهن خاکستری که روی شلوار گشاد خاکی رنگ شش جیب افتاده بود با صورتی پر مو. نتوانستیم یا نخواستیم چیزی بگوییم، هر چه بود دنبالش روانه شدیم و بردمان به داخل کلانتری بهارستان. آن جا بود که سیل جمعیت را دیدیم. بیشتر از بیرون، آن جا، آدم بود. بیشترشان هم مرد بودند. در میان آن ها ما سه نفر با ظاهری دانشجویی و سراندرپا سیاه پوش، همراه یک مادر و دختر بسیار محجبه که کلمن به دستشان بود و از دم یک مغازه گرفته بودنشان و بسیار می ترسیدند یک دختر 21 یا 22 ساله که هیچ نگران و مضطرب نبود حتی با آن خط چشم خاصش. به محض این که از خانه ای بیرون آمده بود، گرفته بودندش. حاجی ها آن جا زیاد بودند. یکی از حاجی ها دستور داد مینی بوسی بیاید برای انتقال دستگیر شدگان. زنان را که همان شش نفر بودیم راهنمایی کردند که پایین برویم تتا منتقلمان کنند. در انتظار مینی بوس بودیم که دختر 21 یا 22 ساله را چندتا از حاجی های جوان صدا کردند به یک اتاق و پشت سرشان هم در را بستند. آماده بودیم برای رفتن و بیش از همه کنجکاو آن در بسته که بیش از 5 دقیقه بسته نماند. دختر وقتی بیرون آمد کمی روسری اش را جلوتر کشیده بود و آن خط چشم خاصش را هم پاک کرده بود. خیلی آرام و با لبخندی ریز از جلوی ما رد شد و با تایید همان حاجی های جوان از در بیرون رفت یعنی دقیقا همان وقتی که ما منتظر مینی بوس بودیم. شماره داد یا نه، نمی دانم؛ اما هر چه بود جرمش از خرید کلمن و نگاه کنجکاو به در و دیوار کمتر بود.
این خاطره را بارها و بارها مرور کرده ام؛ اما امروز جور دیگری در ذهنم جان گرفت. وقتی شنیدم دسترنج را فیلتر کرده اند، جدا از هر عیب و نقصش، دلم گرفت. مثل زمانی که ایلنا فیلتر شد یا حتی الف یا روزنامه هایی که بسته شدند، تمام مدت تصاویر آن روز در ذهنم رژه رفتند و از امنیتی که ندارند دلم گرفت و مدام این جمله تکرار شد:" در این دیار امنیت فاحشه ها و دزدان بیش از همه است و آسودگی خاطرشان نیز".
خلاصه که امروز رفتم؛ اما سکوت زورخانه و گود خالی و وسایل بدن سازی مدرن در کنار گود و نو نواری فضا، هیچ چیز از کودکی و سالهای پیش برایم تداعی نکرد.
اما با صاحب زورخانه دقایقی گپ زدم البته بعد از آن که از خیر گرفتن پول برای صدور اجازه تهیه گزارش گذشت. از مرام و مسلک و جوانهای امروز و دیروز گفت. گله داشت از سستی ایمان امروزیها که نسبت به دیروزیها و پیش از انقلابیها چندان اهل مذهب نیستند و دل به خدا ندارند. وقتی گله میکرد، رد نگاهش را دنبال کردم که به گردنم میرسید که کمی از روسری بیرون افتاده بود.
Download the original attachment
ژان اریکسون ، مدیر میانسال ولوو، از سال 1979 مسوول بخش خاورمیانه این شرکت خودروسازی است، که به طور دورهای به کشورهای مختلفی که ولوو در آن فعالیت دارد ، سرکشی می کند.
این سفرها و سرکشیها برای نظارت بر کیفیت تولیدات در کشورهای مختلف است. تیم کاری او، حضور مستمری در کشورها و نظارت بر تولیدات دارند. به همین دلیل است که با اطمینان، کیفیت لولههای تولیدی در کارخانه اراک را مطابق و برابر با اصل آن میداند .
آقای اریکسون، سیاست جهانی شدن ولوو را یکی از عوامل ایجاد کارخانه در پنج قاره دنیا میداند .
این شرکت برای آن که برنامههای توسعهای خود را اجرا کند، سالانه دو میلیون دلار برای آموزش تکنسینهایش هزینه میکند و 300 میلیون یورو نیز هزینه تحقیقات شرکت میشود .
مرد سوئدی، خوش مشربتر از باقی اعضای تیم کاری اش است. تنها وقتی حرف از فشارهای جهانی برای محدودیت فعالیت ولوو در ایران میشود، بیشتر از آن که پاسخ دهد، با کلمات بازی میکند. بیآن که جواب صریحی بدهد، با خونسردی گویی که جواب کاملی داده باشد و بحث را کامل کرده باشد، منتظر شنیدن باقی سوالات است.
او، برای شروع مصاحبه با لبخند پذیرایی میکند .
آقای اریکسون، سهم ولوو از بازار خاورمیانه چه میزان است ؟
سهم ولوو از بازار ایران چقدر است ؟
در مقایسه بازار ایران و ترکیه، کدام یک در رده بالاتری قرار دارند ؟
بازار ایران بازاری فعال و در حال توسعه است و روند افزایشی آن همراه با توسعه اقتصادی و صنعتی که در پیش گرفته، ادامه دارد و در آینده گستردهتر هم خواهد شد؛ اما در مورد کشوری مانند ترکیه، وضعیتش با ایران کاملا متفاوت است. بازار ترکیه به حالت اشباع درآمده و میتوان گفت روند حرکتی آن نیز متوقف شده است .
ولوو برای توسعه فعالیتهایش در ایران چه برنامههایی برای آینده دارد؟
یعنی بخش خصوصی جذابیتهای چشمگیری برای ولوو ندارد؟ یا چندان قابل اطمینان نمی دانیدش ؟
بسیاری از فعالیتهای شرکتهای خارجی و همکاریهای آنها با ایران و شرکتهای ایرانی به دلیل فشارهایی که به واسطه فعالیتهای هسته ای ایران وجود دارد، محدود یا قطع شده است. وضعیت شرکت شما چگونه است ؟
منظورتان این است که منافع ولوو در ایران آنچنان است که در مقابل فشارهای بینالمللی بایستد و مقاومت کند ؟
اصلیترین رقبای ولوو در ایران کدام شرکتها یا کشورها هستند ؟
شرکتهای چینی در کجای دایره رقبای شما قرار دارند ؟