یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۸

تقلب

وقتی کلاس اول دبستان بودم،روزی که قرار شد در بین یک جمع 30 نفری امتحان املاء داشته باشیم و "آب "و بابا" یی که نوشتنش را تازه یاد گرفته بودم بر روی کاغذ بیاورم.تازه خود را در میان اولین آزمون زندگی دیدم .در همین آزمون بود که "تقلب" را معلم کلاس زشت و مذموم تصویر کرد وقتی که نگاه یکی از هم کلاسی ها به روی کاغذ امتحانی من بود.گفت هر نمره ای باید حاصل تلاش خودتان باشد. بدون تقلب.از آن روز تقلب خط قرمز زندگیم شد.

آن روز گذشت و کلاس ها را یکی یکی با تلاش و بدون تقلب بالا رفتم و به پنجم رسیدم وانتخاب شدم برای شرکت در آزمونی که قرار بود، برنده آن روانه مدرسه تیزهوشان شود. سهم مدرسه ما هم یک نفر بود.آزمون را بدون تقلب بردم و اما به خاطر پارتی بازی همان معلم کلاس اولم که تقلب را اولین بار برایم معنا کرد یکی از آشنایان خودش که رتبه بعد از من را داشت راهی مدرسه تیزهوشان شد.این جا تقلب معنای دیگرش را برایم توسط بزرگتری که ما را ار آن پرهیز کرده بود،نشان داد.

هیچ نظری موجود نیست: